بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

شعر علیرضا قزوه در نقد مذاکرات نابرابر هسته ای


با کدخدا که بستیم
بازی ناگهان شش بر یک به نفع کدخدا شد
بی دعوت به نیویورک که رفتیم
بازی 21 بر یک
به نفع آنان شد
ده امتیاز به خاطر یک صندلی 
و بعد سه روز مذاکرات نفس گیر
سی و پنج بر یک
فقط تیر دروازه را اشتباه گرفته بودیم.
آنها گل می زدند
ما لبخند می زدیم
آنها گل می زدند
ما به آنها پنالتی تعارف می کردیم
  
چقدر بازی دشواری بود
در آلماتی دو داشتیم دو بر یک می بردیم
که داور انگلیسی نگذاشت
در آلماتی یک
یک بر یک شده بودیم
در بغداد
صفر بر صفر
حتی در مذاکرات اردوغان و سیلوا با ما
دو هیچ به نفع ما شده بود
وقتی که با ننه اشتون مذاکره می کردیم آن روزها
با کدخدا که بستیم
بازی ناگهان شش بر یک به نفع کدخدا شد
بی دعوت به نیویورک که رفتیم
بازی 21 بر یک
به نفع آنان شد
ده امتیاز به خاطر یک صندلی 
و بعد سه روز مذاکرات نفس گیر
سی و پنج بر یک
فقط تیر دروازه را اشتباه گرفته بودیم.
آنها گل می زدند
ما لبخند می زدیم
آنها گل می زدند
ما به آنها پنالتی تعارف می کردیم
سوار بنز شدیم
سندش را به ما نشان دادند
گفتند تک چرخ بزنید
به شرط آن که فقط یک چرخش بچرخد
گفتند بوق بزنید
به شرط آن که صدایش بیرون نرود
دنده عوض کنید
اما در حالت پارک
گفتند می توانید برای یک برنامه
با اجازه ی ما
در بنز خودتان لم بدهید
گفتند با اجازه ما می توانید حتی به آینه ی بغل نگاه کنید
گفتند با اجازه ی شورای امنیت
می توانید در آینه ی عقب به مدت دو تا سه دقیقه خیره شوید و لذت ببرید
بنا شد نتیجه را کلاه قرمزی اعلام کند
و ناگهان کلاه قرمزی گفت:
ما برده ایم !
داور گفت آنها برده اند
ننه اشتون خندید و رفت در آغوش کری
کری گفت ما برده ایم
اسرائیل گفت ما آن یک گل را قبول نداریم
کلاه قرمزی گفت:
یک از سی و پنج بزرگتر است
پس ما برده ایم
و پسرخاله اعداد را در هم ضرب کرد و گفت:
گاهی اگر خدا بخواهد
یک بزرگتر از سی و پنج خواهد شد
ناصر می گوید:
در فردو به دستشویی نمی توان رفت
وگرنه بازی سی وشش بر یک می شود
در اراک آب معدنی نمی توان خورد
وگرنه سی و هفت بر یک می شود
بناست پول ها آزاد شوند
تا پول بیفتک و شاتوبریان 25 بعلاوه شش شود
بناست پنج درصد از تحریم ها کم شود
به بهای حذف دو تا بیست درصد
در متن انگلیسی بناست
تمام پاز ها تبدیل به پز شود
فیل ها تبدیل به بز
تمام آب های سنگین
آب هویج شوند
لطفا برای پسرخاله دست بزنید و صندلی بیاورید
در نیویورک
دو صندلی
در شورای حکام و امنیت
سه صندلی
یک فرهنگ انگلیسی دانش آموز
برای لحظه های امضا
یک فراک قرمز برای پسرخاله و کلاه قرمزی
یک کلاه برای بابانوئل
بناست بازی هر شش ماه ادامه داشته باشد
هر شش ماه شش گل
به حساب شش بعلاوه ی شش می ریزند
تا پنجاه سال
و آخرش بازی را
سیصد بر یک اعلام می کنند!
آن وقت کلاه قرمزی خواهد گفت:
یک بیشتر است یا سیصد!‌
نظرات 39 + ارسال نظر
آشنا دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:42

سلام
جالب بود
به نظرتون دراین وضعیت چیکارمیشه کرد؟ما چیکارمیتونیم بکنیم؟

علیکم سلام
هرکس به اندازه وسع خودش کار میتونه انجام بده.با توجه به شرایط کاریش.
عمار(ع) در دفاع از اسلام واقعی و امیرالمومنین(ع) بارها به نقاط مختلف رفتند و روشنگری نمودند.
ما هم حداقل می توانیم بگوییم که چه شهدایی در این راه داده ایم چه زحمتهایی برای بدست آوردن این انرژی کشیده ایم و در مقابل چه زورگوهایی ایستاده ایم و....تا به اینجا رسیده ایم و آن وقت دوستان خیلی راحت از اینها بگذرند و یا بخواهند تاریخ روز هسته ای را عوض کنند.اینها نیاز به بازگویی دارد تا متوجه شوند که ملت بیدار و پایدار ایستاده هست.

آشنا دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 05:49

جشن باخت!

می ترسم مذاکرات آخر وین
درست مثل بازی آرژانتین باشد
با آن همه دوام که آوردیم
درست در دقیقه آخر
ناگاه کسی مثل مسی
بیاید و کار را تمام کند.
می ترسم بعد بازی
عراقچی دوباره تبلت‌اش را بیرون بیاورد
تا به یادگار فیلم بگیرد
و کاپیتان ظریف
کراوات جان کری را به یادگار بگیرد!
و ما بی خود به خیابان بریزیم
و جشن باخت بگیریم.

علیرضا قزوه

اتفاقا قصد داشتم چند روز آینده این شعر آقای علیرضا قزوه را بگذارم.

آشنا دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 23:39


یعنی نباید می دادم؟همچین زود هم ندادم که!
سلام

سلام نه بابا چرا ناراحت شدید!فقط گفتم میخواستم بدم.حالا که ندادم.اتفاق نظری بود که داشتیم.برنامه ریزی کرده بودم که ببینم نتیجه مذاکرات چه می شود.

آشنا دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 23:45

بابت راهنمایی شما هم بسیار متشکرم
گفته بودم خیلی مونده به شما برسیم!!!
بهتر هست تا میتونیم از افرادی مثل شما درس یاد بگیریم

خواهش میکنم.نه اصلا این فکر نکنید.هیچ فرق و فاصله نیست.حتی حتما شما جلوتر هستید.رعایت تقوا انسانها رو از هم فاصله و قابل جداسازی میکنه و به خدا نزدیکتر میکنه.

آشنا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:17

ناراحت؟فکرنمیکنم ناراحت شده باشم!شاید هم شدم
جدی نگفتم. خیالتون راحت ، ناراحت نیستم(البته اگر خیالتون ناراحت بود)

ضمنا" اگر هم می دادید ایرادی نداشت، شاگردی هستم محضر استاد
و اما بحث شیرین و مهم برنامه ریزی!!!!!!!!!!!که حرفی برا گفتن ندارم در این مبحث

نتیجه مذاکرات هم چیزی غیر از گل (گول) خوردن!!!!!!
........؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
توکل به خدا

یک لحظه احساس کردم ناراحت شدید.خوب الحمدلله
چوب کاری میفرمایید.بنده گفتم تازه کلاس اول این مکتب هستم و شاگرد.
ما اعتقادمون اینه که این انقلاب و این سرزمین تحت نظر و سلطه آقا امام زمان(عج) هستش که با رفتار ما امورات اجراء میشود.که ممکن است چیزی خاصی برای ما در نظر گرفته باشند.شاید باید رفتار خاصی نشان بدهیم.

آشنا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:19

همون رعایت تقوا هم شما از بنده جلوتر هستید
(سعی میکنم ازتون جلو بزنم)ان شاءالله

والسابقون السابقون اولئک المقربون
در این راه صالحین از هم سبقت میگیرند.ومسابقه میگذارند تا مقرب تر بشوند.

آشنا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:38


دیگه رفع زحمت میکنم
بابت راهنمایی هاتون ، مطالب زیباتون و... سپاسگزارم
التماس دعا
یاعلی

خواهش میکنم.زحمت نیست،رحمته.
محتاج بیشتر به دعا هستم.
علی یارتون
از لحاظ چه ساختاری!سربازی بیش نیستم.
خوشحال میشم وقتم رو با دیگران سهیم میکنم.

آشنا سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 20:49

سلام علیکم
وقت بخیر
1 سوال ؛ اگر صلاح می دونید راهنمایی بفرمایید،استفاده میکنم
اگر در ماشین یا اتوبوس باشید و متاسفانه مسئله ای که الان بسیار وجود داره ، صدای موسیقی مبتذل در حال پخش باشه و به نوعی فقط شما1 نفر باشید که این مسئله براتون آزاردهنده هست،چیکار میکنید؟
چیکار میشه کرد؟

علیکم سلام
وقت شما هم بخیر
خواهش میکنم طرح چنین موضوعی برای خود من هم تکرار و تمرینی است تا در چنین مواقعی چیکار باید بکنم.
البته این موضوع را بگویم که برای دفاع از اسلام ناب محمدی بعضی مواقع نیاز به هزینه (حرف خوردن،چوب خوردن)هم دارد.ولی برای خدا و رسولش باید این کار را انجام داد و برای خود یک ارزش دانست.
البته در پرداختن به این موضوع بستگی به کسی که دارد اجرا میکند هم دارد(آقا و خانم).
برای مثال موقعی که سوار دارید میشوید همان اول که صدای موسیقی مبتذل را شنیدید موقعه سوار شدن تذکر می دهید که در صورت خاموش کردن ضبط سوار میشوم.
اگر در طول مسیر بود چند حالت وجود دارد یک موقع است که میگوییم مثلا صدای ضبط را لطفا کم بفرمایید که ممکن است راننده متوجه بشود و اصلا خاموش کند و یا اگر صدا را کم کرد خود را با چیزی مشغول میکنیم تا حواسمان پرت شود.
یا اصلا انقطایی عمل میکنیم و میگوییم در صورت خاموش نکرد پیاده خواهیم شد.
یا اصلا کاری دیگری انجام می دهیم و آن هم صحبت کردن با راننده هستش در مورد مسائل مختلف تا حواسمان پرت شود از صدای موسیقی(البته در این مواقع چونکه راننده میخواهد صدای من را بشنود و یا خودش صحبت کند،صدای ضبط را کم و یا اصلا خاموش می کند.
ما باید زیبایی های اسلام را نشان بدهیم و فقط تذکر و گوشزد اسلام را به اطرافیان نباید منتقل کنیم. البته این را بگویم که ما نباید کاری بکنیم که باعث رنجیده خاطر شدن دیگران بشویم و رفتارمان را به پای اسلام بگذارند.(همه افراد را نمی شود راضی نگه داشت. برای دفاع از اسلام باید از بعضی چیزها و افراد باید گذشت)
و در آخر و مهم ترین اصل متوسل شدن به اهل البیت(ع) است.اگر واقعا بخاطر خدا و رسولش و رعایت تقوای الهی باشد اگر نمی توانیم حرفی بزنیم و یا کاری در این مواقع انجام بدیم به او متوسل بشویم و ماجرا را به او واگذار نماییم.
انشاا.. حرفهایی که زدیم اول برای خودم کاربرد داشته باشد و فقط حرف نباشد.
البته این موضوع کلی بود و موردی هم طرح موضوع می توان کرد.در شرایط مختلف چیکار باید کرد.اگر مورد خاصی مورد نظر باشد.

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:00

مثلا سوار اتوبوس بشیم در بین راه ضبط رو روشن کنند. با همون شرایطی که گفتم فقط برای 1 نفر آزاردهنده باشه(ماشالله جامعه اسلامی هستیم ولی...)
به هر حال میدونید شرایط اتوبوس چطور هست
شما چیکار میکنید؟تشریف می برید جلو تذکر می دید؟

آره قبول دارم در جامعه اسلامی نباید اینجوری باشه.
در یک سال گذشته با اتوبوس خیلی مسافرت کردم.اولین کار تذکر دادن به خود راننده اتوبوسه و بعد در صورت رعایت نکردن اطلاع دادن به راننده که شماره پلاک شما را پیام میفرستم(طرح جدیدی که پلیس راهنمایی و رانندگی در صورت خلاف رانندگان در پنج آیتم تعریف کرده) و یا گزارش دادن به پلیس بین راه.
البنه بنده در شرایطی ممکن است به مسئول پایانه زنگ بزنم و مشکل راننده را گوشزد بنمایم( در صورت آشنا بودن با مسئول پایانه).
و در آخر در صورت تحمل نکردن شرایط از اتوبوس پیاده میشوم.(البته بعد از کلی صحبت و گفتن شرایط و گوشزد اشتباهات)

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:04

ضمناً به قول دوستان ما که حرف خوردنمون ملس هست
به خاطر عقایدمون و دین مون همیشه داریم حرف میخوریم چه از خودی چه از....(أه چقد ریا!!!!!!!)
دست هرچی ریا کار رو از پشت بستم

اگر این اعتقاد رو داشته باشیم که به خاطر غرورمان و یا .... این کارها رو انجام نمیدیم.این لذت بخش است.
به خاطر خدا و رسولش.

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:25

شماره پلاک!!! کاری که پیگیری نمیشه
پیاده شدن بین راه که منتفی هست
زنگ زدن به مسئول پایانه هم که امکان نداره چون آشنا نیستم
فقط میماند تذکر دادن که اونم شرایط خاص خودش رو داره!
ممنون از راهنمایی دقیق تون
ان شالله که خدا و ائمه اطهار کمکمون کنند

همه اینهایی که گفتید درست.این جمله فکر کنم از حضرت امام باشه جمله معروف امام خمینی (ره) که می فرمودند: «ما به دنبال تکلیف هستیم»نه نتیجه به یادم اومد که احساس کردم اینجا کاربرد دارد.
ما یک وظیفه ای داریم. وظیفه داریم انجام بدیم.خوب نتیجه اش رو واگذار می کنیم به خودش.

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:28

راستی روز چهارم بدون مطلب موند!
حتماً اعصاب شما هم از جریان مذاکرات به هم ریخته
صحبتهای مطهری راجع به امام خامنه ای که دیگه جای خود دارد!

یخورده مشغولی فکر زیاد دارم.دیگه تا آخر هفته فکر کنم هرشب بتونم به وبلاگم سر بزنم.دوباره آخر هفته ها احتمالا به روز میشم.

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:33

خداوند ان شالله امام خامنه ای رو حفظ کنه
بازم با سخنان گوهربارشون ....

اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:45

ممنون از یاد آوری سخن امام خمینی (ره)
میخواستم 1 سوال دیگه بپرسم که هیچی!ان شاالله ی موقع دیگه مزاحم میشم
شما هم مشغله تون زیاد هست ،رفع زحمت می کنم
به قول 1 بنده خدایی (حاجی رهپیما) ان شاالله رفقای شهیدشون در سایه حضرت زهرا س هوای شما و همه مارو داشته باشند
پیروز و سربلند باشید
یازهرا س

خواهش میکنم.اشکالی نداره بپرسید.توفیقیه که نصیب ما شده.
زحمت نیست.نقطه رو بر دارید،رحمته.
انشاا.. شهدا هوای همه رو نگه دارند و اون دنیا هم شفاعت کنند.
اتفاقا حاجی دیشب پیام داد قرار بود امروز جایی ببینمش.توفیق نشد که زیارتش کنم.
یا زهرا(س)
اتفاقا خوشحال میشم تجربه پیاده روی اربعین رو بگم.
پیاده روی از نجف تا کربلا نهایتش 3 روز طول می کشد اگر خیلی آهسته بروید.و برای یه فرد جوان فکر نکنم خیلی سخت باشد.البته بچه های گروه ما از نزدیکای شهر بصره حرکت کردیم که فکر کنم9 روز در مسیر بودیم و البته ایرانی تا نجف خیلی کم بود.در مسیر هروقت خسته شدید می تونید استراحت کنید در موکب ها.هرچند متر به چندمتر و بلکه به هم چسبیده موکب هستش.میتونید در مسیر راه به ارزش راه فکر کنید به آدمهایی که در این راه برای زوار خدمت رسانی میکنند تماشاشون کنید،مسیر راه پر است از خوردنیهای مختلف،بالاخره خودتون رو یجوری در مسیر میتونید سرگرم کنید.مثل بازار رفتن است.فکرنکنم در بازار کمتر از آنجا در طول روز راه بروید.مسیر راه هم مثل بازار بلکه بیشتر شلوغ است.و اما در مورد افراد سن بالا باید بگم که در مسیر من خودم از پیرزن و پیرمرد تا بچه کوچک دیدم که داشتند میومدند.میتونید ویلچر با خودتون بیارید اگر خسته شدند با اون بیاند یا وسایلتون رو روی ویلچر بزارید.یا اینجوری فکر نکنید که اصلا ماشین یا وسیله نقلیه نیست در مسیر راه.بلکه هست و هر وقت خسته شدید ماشین یا گاری میتونید سوار بشوید.البته افراد سن بالایی که توی اربعین می خوان برن من سفارش نمیکنم.چون تا قبل نجف مسیر خلوت و جای خواب راحت پیدا میشه ولی نجف تا کربلا هم مسیر شلوغ میشه و هم جای خواب مشکل پیدا میشه و برای افرا مسن فکر کنم یخورده مشکل باشه.
ولی بنظرم افراد مسن میتونند این مسیر رو پیاده بیاند.گرما زیاد نیست و سرمای صبح و شب هم که میتونید صبح دیرتر حرکت کنید و غروب زودتر در یک موکب اسکان بگیرید.
اگر جایی مفهوم نبود بفرمایید یا سوال داشتید.

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:02

حقیقتش تو 1هفته اخیر 3دفعه حاجی رو دیدم . هفته بسیج هست سرشون شلوغه
هرچند حاجی همیشه سرش شلوغه

شما مثل اینکه ایشون رو بیشتر می بینید.سلام ما رو هم به ایشون برسونید.فراموش نکنید حتما سلامم رو برسونید.

آشنا چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:42

اگر فکر کردید ک بنده این توفیق قسمتم شده!خیر . لیاقتش رونداشتم
این بنده خدایی که راجع بهش حرف میزنم زمانی که حالش بدشده بود و کلینیک پزشکی بردیمش و گفتن باید انتقال پیداکنه بیمارستان اونم باآمبولانس
حاضرنشد روویلچر بشینه و تاماشین بیاد!
هم سن حاجی هستن فکرکنم!
توصیفتون جالب بود!خودم رودرمسیرپیاده روی کربلا تصور کردم!
خوردنی ها هم جالب بود
راجع به چه تجهیزات و وسایلی که باید همراهشون باشه بعدا بهم بفرمایید
خواهش میکنم تشریف ببریداستراحت کنید، اینطوری شرمنده تون میشم!

خواهش میکنم خدمت به زوار به هر صورتی برام افتخاره.
دشمنتون شرمنده باشه.اینجوری من احساس شرمندگی میکنم که توانم از این بیشتر نیست که بتونم بیشتر فعال باشم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:08

سلام علیکم
سپاس
خدا خیرتون بده ( یادتون که نرفته ...؟!)

علیکم سلام
ممنون
چی یادم نرفته؟

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:10

خب مطلب جدید چی هست ؟
منتظریم استفاده کنیم

قرار بود بپرسید.منم جواب درسهایی که یاد گرفتم رو بدم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:16

پس یادتون رفت . چه زود!!!!!!!!!!!!!!!!
سهیم بودن در أجر
با این مطلبی که گذاشتید باز هم ...

اتفاقا احتمال دادم که این باشه.دیگه یه قولی دادم رو حرفم هستم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:25

الحمدلله
می ترسم باز سوال بپرسم بعد فردا مورد امتحان قرار بگیرم!جدی نگفتم
دیشب که پرسیدم امروز 2 تا شهر رفتم که همون مسئله پیش اومد و تماماً داشتم درسهای دیشب رو مرور می کردم و...
واقعاً بپرسم؟
ممکنه طول بکشه فردا رزمایش هست و کم خوابی...!!!!!اذیت نمیشید؟

خوب چی شد؟چطور پیش رفت؟
بپرسید من عادت دارم.اگه برای شما مشکلی نیست.
فکر نکنم کارهایی که توی این هفته یکسره داشتم انجام میدادم کمتر از رزمایش فردا باشه.
دیگه فکر نکنم وقت بشه همین دو شب هستم دیگه فکر نکنم باشم.شاید آخر هفته ها بتونم به روز بشم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:48

اولی رو گفته بودم فلان شهر می رم . هنوز از شهر مبدا خارج نشده پیاده شدم. راننده گفت مگه فلان جا نمی رفتید؟ پیاده میشید؟
گفتم بله پیاده میشم. از نوع برخورد همراهم متوجه شد چرا پیاده شدیم!(آروم آروم غر می زد نسبت به صدای موسیقی و...)
دومی رو گفتم میشه یخورده صدا رو کم کنید؟گفت پاشایی هست . ( انگار چون پاشایی هست مجاز هست و...)خدا بیامرزدش! هر طرف که می ریم صدای ایشون هست!
راننده بعد از 1ی 2 دقیقه صدا رو کم کرد
خدا روشکر مسیرهای برگشت رو ماشین داشتم
قبلا پیش میومد ولی نه اینطور که هر جا بخوام برم پیش بیاد
شاید هم پون راجع بهش صحبت شده بود رو این قضیه حساس تر شدم و یا امتحان...

راستی ان شالله خدا به شما بیشتر قوت و توفیق بده

خوب بهتر بود اول به راننده میگفتید که صدای موسیقی رو خاموش کنه و بعد اگر انجام نداد میگفتید:ما نمیتوانیم با این شرایط همسفر شویم.
خوب بعضی ها فکر میکنند که چون فلان موسیقی مجوز داره مشکل شرعی نداره ای بسا که ممکنه موسیقی مجوز نداشته باشه و مشکل شرعی هم نداشته باشه.
مردم ایران افرادی احساسی هستند و در مورد این خدا بیامرز هم احساسی دارند رفتار میکنند.
خدا به شما قوت و توفیق بده که برای اجرای احکام الهی قدم بر میدارید.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:54

1 نفر از شما بپرسه چرا اینقدر روی انرژی هسته ای مانور می دید ؟
خسته کردید مارو! انرژی هسته ای برای ما نون وآب میشه ؟ کار میشه ؟
ما کار برامون مهم هست.درس میخونیم مدرک میگیریم بعد همین هایی که ریش دارند و رو پیشونیشون جای مهر هست بچه هاشون ، دوستانشون رو میبرن سرکار !
یا باید تو این مملکت پارتی داشت یا فرزند جانباز یاشهید بود

چه جوابی میدید؟

خوب این حرف این بنده خدا درسته ولی در چه حدی.میگن یکی تا نوک دماغشو میبینه یکی هم دوردستها رو.انرژی هسته ای یک برنامه فرا ملی هستش و ما نتیجه اون رو همین الان نباید روی سفره هامون ببینیم.طرف دوست داره همین الان جواب بگیره همین الان مشکل بیکاری حل بشه و خیلی چیزهای دیگه.خوب نمیشه دیگه! این مسئله مثل پس اندازه یکی برای آینده فرزندانش حساب باز میکنه و خودشو به سختی میندازه و یکی هم نمیخواد.فناوری هسته ای در بحث سوخت و نیروگاه های برق به همین راحتی نیست که وارد چرخه بشه(نمیشه حرف کوچه بازاری زد که)در بحث کشاورزی و تولیدات باید کار بشه.دربحث رادیو دارو و دستگاههای عکسبرداری پزشکی باید کار بشه تا بتونیم خودکفا بشیم.والا حالا حالاها محتاج اونا بمونیم که به ما می دند کی نمی دند که مردم ما زیر فشار قرار میگیرند.اگر در چرخه هسته ای خودکفا بشیم کلی شغل جدید به وجود خواهد آمد.اگر......
ببینید فیلم نفوذی یکی از فیلمهای خیلی قشنگی بود که میتونم براتون نمونه بیارم.فردی با ریش ولی با سابقه حضور در گروهک منافقین پس ریش رو نباید به پای همه ریش دارها و اسلام گذاشت.البته این گوشه ای از واقعیت هستش مانند آقازاده ها و امثالهم که مردم آنها رو دیدند و اینجوری نظر میدند.
در مورد فرزند شهید هم به نظرم حقشونه توی این مملکت هرچی بهشون بدی.من آدمهایی رو توی ادارجات دیدم که....بعد اونوقت یه بچه مذهبی یه فرزند شهید نره کار کنه توی اون اداره!حق اون نیست.من رفیقم فرزند شهیده کلی این در و اون در زد.کی رو داشت!آیا پدری داشت که براش کاری کنه!آیا پدری داشت توی این بیست و خورده ای سال بالا سرش وایسه!اونوقت با کلی بیکاری کشیدن و پاره وقتی کار کردن چندسال تازه تونست کاری بگیره.البته من کسانی رو میشناسم که بدون پارتی بلکه پارتیشون خدا بود کار گرفتند.البته در مورد کار همه یخورده احساسیند که چرا کار نیست.و نیز همه انتظار کار دولتی پشت میز دارند.خوب مسلما نمیشه جواب گوی همه شد.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:33

ممنون
سوالی هست که معمولا می پرسن . جواب دادم اما نظرشمارو خواستم تا بتونم کامل تر پاسخگو باشم
بله دوستتون که فرزند شهید هستن!آقای...
بعضی واقعا حقشون هست . ولی من فرزند جانباز70 درصدی رو میشناسم که پای بند به هیچ چیز نبود. بدترین عروسی رو در شهر
رفت! البته به قول خودشون بهترین! حالا هم عده ای بزرگواران شهر قرار هست ایشون رو در اداره ای جا بزنند!
من قبول دارم که هرچه به ناحق بگیریم فردا باید براش پاسخگو باشیم و خیلی باید احتیاط کنیم اما مردم بیشتر قسمت اول قضیه رو می بینند!
خدا همه ما رو هدایت کنه

خوب بالاخره باید نشست و با مردم صحبت کرد.قشر مذهبی جامعه نباید خوش رو محاصره کنه و دورش خط قرمز بکشه.که در بعضی جاها دیدم.قشر مذهبی نباید عرصه رو خالی کنه تا نااهلان جولان بدن و یا مردم فکر کنند که با قشر حزب الهی نمیشه صحبت کرد.
بله همچین فرزندانی هم داریم و من دیدم.نه تنها فرزند جانباز بلکه شهید و فراتر فرزندان علما و امامان معصوم ما امثال جعفر کذاب هم فرزندان ناخلفی بودند.
آقای مطهری فکر کنم میگفت که دنیا هر کنشی واکنشی داره(چیزی به این مذمون)مثل توپ رو به دیوار بزنیم به طرف خودمان برمیگرده.
انشاا.. کسی گرفتار وسواس شیطان نشه و همه هدایت بشند.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:38

امان از ریش هایی که ریشه ندارند و چادری هایی که....

امان....
آخ....آخ

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 01:59

مثل اینکه از گروه اول بیشتر گله دارید چون بعد آخ چند تا نقطه گذاشتید اما گروه دوم!!!!!!!

چون میشناسمشون.
شما فکر کن اتفاقی نوشتم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:02

منظورم بدترین عروسی رو گرفت بود در پیام قبلی
اشتباها رفت نوشتم

دیگه پس بدتر.خوب هرکسی یه اعتقادی داره.
به قول بعضی ها یه شب دیگه!!!

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:10

آخه من نمیدونم واقعاً متوجه نمیشن که همون 1 شب در کل زندگی شون تاثیر خواهد گذاشت و...؟
وای که چقدر به اصطلاح بچه مذهبی ها این خطا رو انجام میدن!!! البته با درصد پایین تر!!!
خدا به همه ما رحم کند

واقعا پای روی ارزششون و اعتقادشون می زارند.
در ماجرای کربلا هم همینجور شد موقعی که یزید گفت حکم به خارج شدن امام حسین(ع) از دین بدید،قبول نکردند.سه شرط گذاشت یکی که یا حکم می دید یا با هم سر سفره غذا میخوریم و اون یکیش یادم نیست.که قاضی گفت که حالا یه غذایی باهاش میخوریم.بعد موقعی که شکمش از حرام پر شد قاضی گفت کجا رو باید امضاء کنم.واقعا لقمه حرام تاثیرگذاره.
نمیدونم جواب همون یک شب رو به آقا امام زمان(عج) چطور میخواند بدند.
چطور شب اول قبر به امیرالمومنین میخواند نگاه کنند.
البته فشار خانواده هم در برگزاری چنین مراسمی دخیله یا یکی از دو طرف خواستار برگزاری چنین مراسمی هستند.
انشاا.. خدا عاقبت همه رو ختم به خیر کنه.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:13

ضمنا تو پیام قبلی کاملا معلوم بود که دعوا کردید بنده رو

نه منظورم به شما نبود.حالا گریه نکنید.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:30

باشه
لازمه که بگم خیلی به عروس داماد ربط داره به خصوص به داماد

بله داماد اگر اعتقادش ارزشیه در مجلس خواستگاری باید حرف رو تمام کنه و بگه من مراسم رو اینجوری میگیرم.و کوتاه هم نیاد.
چه کنیم که در بیشتر مواقع چون در عمل انجام شده قرار میگیرند کوتاه میاند.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:38

باز بحث جدید داره شروع میشه ها!
این بهونه هست!عمل انجام شده و کوتاه اومدن و...
وای خدایا برا هیچکس پیش نیاره!این امتحان خیلی سخت هست

خوب مشکلی نیست اگه خسته اید بفرمایید استراحت کنید.صبح زود باید بیدار شید فکر کنم.البته نماز صبحمون مهتره که قضا نشه.
بعضی وقتا آدم در حرف زدن قویه ولی خداوند اون رو برات امتحان میزاره که بفهمی چقدر سخته و فقط حرف زدن نیست.
خدایا ما رو با این آزمایشهای سخت امتحان نکنیا!!
انشاا.. همه با عافیت و امنیت از امتحان الهی سربلند بیرون بیاند.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 02:58

من مشکلی ندارم. شما فردا اذیت میشید
الحمدلله وقت اذان صبح بیدار باش هست.خدا حفظ کند مادر خونه رو !
شما خودتون این قضیه کوتا اومدن رو قبول دارید؟

نه عادت دارم به این وضعیت.
خدا براتون حفظشون کنه.واقعا نعمتند مادران.
من نه قبول ندارم.البته با توکل برخدا.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:01

هرچند می ترسم شما خواب بمونید بی افته گردن من!
بنده بعد از اذان صبح و صرف صبحانه به سمت سنگرم میرم ان شاالله

آره دیگه اگه خواب موندم گردن شماست.
گرچه که قبلا شهر خودم نبودم خوابم کمتر از این هم بود.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:10

خاک به سرم! بیچاره شدم
من کارم به اندازه کافی گیر هست ، برای کس دیگه ای هم گردن بیاد!!!!!!!!!!!!!!

نه بابا چرا آخه!شوخی کردم
دعا کنید برای ما.
اصلا دعا کنید ما نماز صبح خوابمون نبره.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:20




ان شالله بیدار میشید میاید حضور هم می زنید که مطمئن یشم!
ضمنا ان شالله در امتحان کوتاه آمدن یا نیامدن شما رو خواهیم دید

باشه دیگه اینجوری شد مجبورم بیام حضور بزنم.
انشاا......
انشاا.. همه رو سفید از این آزمایش بیرون بیاند.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:25

ولی من در تعجب موندم شما دور از شهرتون بدون اینترنت که باهاش مشغول باشید چطور کمتر میخوابیدید؟
وقتی خاموشی زدن دیگه بخواید نخواید باید بخوابید!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هرچندگوشی که هست

خوب جوری عادت کردم که بدون اینترنت هم شب زنده داری کنم.
جایی که هستم از این حرفا نیست.با دوستان تا دیروقت مشغول صحبت میشیم.گاهی ورزش،گاهی مطالعه،گاهی هم یه حال معنوی دست داد ریا.خودم رو یجوری مشغول میکنم.صبح هم که بعد از نماز صبح درگیر کارا هستم که دیگه نمی خوابیم.بخاطر همین خوابم کمتره.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:33

میگما شما وقتی شخصی رو نمی شاسید اینقدر براش وقت میگذارید ، برا خانواده و دوستان چقدر وقت میگذارید؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

مهم شناختن نیست.مهم تر همسو بودنه.
فضای مجازیه دیگه.البته فکر کنم شما به خوبی من رو میشناسید!
برنامه ریزی میکنم تا جایی که میتونم برای ساعات روزانه ام.مثلا امروز کارام رو انجام دادم،بعدازظهر با خانواده بودم،غروب پیش دوستان،بعد نماز مغرب یه جا جلسه داشتم رفتم.ساعت9شب هیئت رو رفتم،آخرشب هم که پشت سیستم نشستم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:36

خدا بهتون خیر و قوت بده
همون زمان های دعا مارو فراموش نکنید

انشاا.. باید برای هم دعا کنیم تا دعا مورد استجابت قرار بگیره.
من موقعه ای که سال پیش کربلا رفته بودم اتفاقا یاد دوستان فضای مجازی بودم و براشون دعا کرده بودم.

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:45

چون میشناسم صحبت می کنم و پیام میگذارم. عادت به این کار ندارم و تا حالا انجام ندادم مگر ارسال مقالات برای اساتید که قبلا انجام می دادم
دیگه به ندرت با دوستان در فضای مجازی ارتباط دارم
جلسه راجع به ماهواره؟

خوب منم همیجوری هستم.کسی که به وبلاگم سر میزنه و پیغام میفرسته،براش پیام میفرستم چون میدونم آدم پیگیریه.البته روحیه هم میگیرم که به وبلاگم سر زده و پیغام هم گذاشته.
جلسه راجع به ماهواره؟؟؟

آشنا پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 03:51

حضور زدن یادتون نره
یاعلی

چشم
علی یارتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد