بصیرت

معارفی،سیاسی

بصیرت

معارفی،سیاسی

اقتصاد مقاومتی: تولید_اشتغال


یه دور  دیگه هم دور خورشید زدیم، یه سری پیاده شدن و یه سری سوار، نمیدونم چند دور دیگه مونده، اما امیدوارم این دور به همه خوش بگذره

سال اقتصاد مقاومتی: تولید_اشتغال 

مبارک باشه.

شهید محمدابراهیم همت

یادی از عباس بابایی

یادآوری این جمله و تمرین آن برای من خیلی زیباست
از شهید بابایی پرسیدند:
عباس جان چه خبر؟
چه کار میکنی؟
گفت:
به نگهبانی دل مشغولیم
تا غیر از خدا
کسی وارد نشود!

در محضر رب


" نماز "

چند دقیقه به اذان مونده ، با خودم می گم وقتی کسی منو مهمونی دعوت میکنه از قبل می گم لباس چی بپوشم ؟ زود تر حاضر میشم که یه وقت دیرم نشه . یا پیش دوستم شرمنده نشم که دیر رسیدم . پس موقعی که خدا منو مهمونی دعوت میکنه نباید محبوب و خالق خودمو منتظر بزارم .
زود بلند شدم رفتم وضو بگیرم و برای مهمونی خدا آماده شم ، آب و باز کردم و گفتم : بسم الله الرحمن الرحیم 
دستامو شستمو و شروع کردم به وضو گرفتن . بعد از اینکه وضوم تموم شد انگار همه ی خستگیای امروزم که روی روح و جسمم تاثیر گذاشته بود و جا خوش کرده بود از بین رفت .
حالا با کلی شوق و ذوق رفتم سجادمو پهن کردمو تو دلم با خدای خودم راز و نیاز کردم و گفتم :

 نگفتی گر بیفتی گیرمت دست ؟ 
 از این افتاده تر که امروزم ای دوست ! 

همین طور تو دلم با خدای خودم نجوا می کردم که صدای اذان تو خونه طنین انداز میشه و جان و روحمو نوازش میده. 
الله اکبر : خدا بزرگ است 
اشک تو چشام حلقه میزنه با خودم میگم خوش به حال این موذنی که مردم رو به مهمونی خدا دعوت میکنه ، آخه شنیدم که پیامبر اکرم ( ص ) فرمودند : نیمی از ثواب نماز گزار سهم موذنیه که مردم با شنیدن صداش به نماز می ایستند . 
اذان تموم شد حالا من بی صبرانه منتظر صحبت با خدای خود هستم . 
الله اکبر 
بسم الله الرحمن الرحیم ....
... 
نمازم تموم شد ولی انگار دلمو پیش خدا جا گذاشتم دلم میخواد باز اون صحبت کنم . 
با خودم فکر می کنم چرا ما برای کار های دیگه ارزش قائلیم ولی برای معبود و خالق خودمون که مارو برای صحبت با خودش دعوت میکنه بی توجهی می کنیم .
چرا به نماز می گیم کار دارم ؟
 اما به کار نمی گیم نماز دارم ؟ 
چرا نسبت به نماز اینقد بی تفاوتیم؟  
مگه سخن امام على ( ع ) رو در رابطه با اهمیت نماز در خطبه 199 نهج البلاغه نشنیدیم که می فرمایند : 
ای مردم مراقب نمازاتون باشید و خودتون رو با نماز به خدا نزدیک کنید . 
مگه نمی شنوید که وقتی از جهنمیا میپرسند برای چی به اینجا اومدید ؟ می گن : ما نماز نمی خوندیم.  
به درستی که نماز گناهامون رو مثه برگای پاییزی فرو میریزه و قل و زنجیر گناها رو از گردنمون باز می کنه .
برای اهمیت نماز همین کافیه که بزرگان زیادی درباره اون کتاب های زیادی نوشتند نظیر : ( سر الصلاه - آداب الصلاه و ... ) 
چه قد خوبه نماز های پنج گانمون رو اوله وقت بخونیم. 
پیامبر خوبمون حضرت محمد ( ص ) نماز رو به چشمه ی آبی تشبیه کردن که کنار خونه کسی جاریه و اون هر روز خودشو پنج بار تو اون شست و شو میده ، پس هیچ وقت آلودگی تو بدن اون نمی مونه .
شنیدم شخص گرفتاری پیش یکی از اولیا خدا میره و ازش کمک می خواد که من نه کار دارم ، نه خونه دارم و نه همسر من باید چی کار کنم ؟ 
آن عالم بزرگوار می فرمایند : 
اگه مال دنیا می خوای نمازت رو اول وقت بخون 
اگه خونه می خوای نمازت رو اول وقت بخون 
اگه همسر خوب می خوای نمازت رو اول وقت بخون 
یه دفه یه شعری به ذهنم رسید : 

خوشا آنان که الله یارشان بی 
به حمد و قل هو الله کارشان بی 
خوشا آنان که دایم در نماز اند 
 بهشت جاودان بازارشان بی 

بیایم به نماز هامون اهمیت بیشتری بدیم و اونا رو اول وقت بخونیم .  
پیامبر اکرم ( ص ) می فرمایند : نماز در اوله وقت خوشحالی خدا و در آخره وقت بخشش خدا رو داره .
حالا سجادمو جمع می کنم و دستامو به سمت آسمون بلند کرده و به خاطر همه ی محبت های خدا ،‌خدا رو شکر می کنم و شروع به خوندن دعای فرج می کنم .
ﺍَﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﻛُﻦْ ﻟِﻮَﻟِﻴِّﻚَ ...
چه لحظات زیبایی ، لحظه های استجابت دعا ، آخه الآن داره بارون میاد . امام علی ( ع ) می فرمایند : هنگام باریدن باران دعا مستجاب می شه . 
اشکانم جاری می شه و آرزو می کنم ظهور آقا امام زمان ( عج ) هرچه زودتر اتفاق بیفته و جهان رو مملو از احسان خودش بکنه.

سلام آمدم مهمانی


گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی

آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى

اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می شود زنجیر را از پای نوکر وا کنی

من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی

افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی

واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی

گریه از نان شبی که می خورم واجب تر است
کاشکی بر چشم خشکم نحر کوثر وا کنی

من گرفتاری خود را میبرم امشب نجف
تا گره های مرا با دست حیدر وا کنی

هرشبى که روزه ام وا مى شود با یاحسین
مى شود رویم حسابى صد برابر وا کنى

دست و پا کمتر بزن خیلى اذیت مى شوم
مى شود زیر لگد چشمى به خواهر وا کنى

بى حیا آهسته تر، آهسته تر خنجر بزن
کاشکى از گریه هاى مادرش پَروا کنى

رضا دین پرور

در مسیر الگوسازی پیشرفت اسلامی - ایرانی؛ رهبر انقلاب نگران چه چیزی هستند؟

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/95-02/15/farhangnews_200229-560138-1462358757.jpg

بیانات مقام معظم رهبری از ابتدای سال تا کنون همراه با بیان دغدغه ها و نگرانی هایی بوده که ایشان حتی به جزئیات برخی از آنها اشاره کرده است. نگرانی درباره سفرهای خارجی همراه با فسق و فجور، فضای مجازی بی ضابطه، آموزش های بی برنامه زبان خارجی و جای خالی برنامه مناسب برای نوجوانان در صدا و سیما، تنها بخشی از آن است. اما در اینجا این سوال پیش می آید که چرا کماکان پش از گذشت نزدیک به 4 دهه از انقلاب اسلامی، برخی از اهداف آن محقق نشده اند و به طور کلی کارها در کجاها لنگ می زند؟
 
ادامه مطلب ...

شهادت امام موسی کاظم تسلیت باد


امام کاظم علیه السّلام فرمودند:
در دین خدا دانا شوید؛ 
چرا که دین شناسی و فقه، 
کلید بصیرت و کمال عبادت است.
مسند الامام الکاظم(ع)، ج3، ص249

شهدا باز میگردند


http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/95-01/25/farhangnews_195370-551860-1460547469.jpg

وداع همیشه سخت است... وداع همیشه خیلی سخت است.. حالا تو فکر کن بخواهی رفیقت را با یک سربند " کلنا عباسک یا زینب س " به دل خاک بسپاری! دل بریدن همیشه سخت است... دل بریدن همیشه خیلی سخت است.. حالا تو فکر کن بخواهی از رفیق چندین ساله ات دل ببری ! آخرین بارها همیشه تلخند ...
 
حالا توفکر کن بخواهی برای آخرین بار محاسن مرطوب رفیق تازه شهیدت را بوسه باران کنی... شهید می رود ورفقایش هرکدام گوشه ای بی صدا اشک می ریزند ... و تو لا به لای اشکهایت به تکرار تاریخ فکر میکنی...به این فکر میکنی که گویی زمان به عقب بازگشته... به دورانی که هرهفته خانواده ای داغدار شهیدی می شوند ...
 
آری ... خاک این " شیعه خانه ی امام زمان علیه السلام " انگار نباید هیچگاه از پیکرهای به خون تپیده ی شهیدان خالی بماند...
 
انگار شهدای دفاع مقدس بازگشته اند تا پرچم را به دست شهدای مدافع حریم بسپارند.
 
 
زن و مردها ، پیراهن مشکی برتن و روی چهره غم دارند ... و صورتهاشان تبدار از داغی بزرگ... هنوز هیچکس نگریسته.. هنوز بغض هیچکس وا نشده... آسمان اما ، بی طاقت است... دانه های تسبیح باران از دستش رها شده و روی سرو صورت تب دار این جماعت فرو می ریزد ... وارد معراج میشوی و می بینی هرگوشه اش جوانی کز کرده و با بغض به روبرو خیره مانده است...
 
در چوبی باز و در بین هیاهوی ناله و فریاد ها ، مردی آرام و خمیده خمیده وارد میشود . و بی توجه به هجوم عکاسها و خبرنگاران و جوانهایی که زیر بازویش را گرفته اند ، رجز خوانی اش را آغاز میکند ! از سر بلندی می گوید ، از رو سپیدی ، از عاقبت به خیری ... و مدام به فرزند شهیدش افتخار میکند ... و من مبهوت از اینهمه صبر ! اینهمه درک ! اینهمه اعتقاد... فریاد ها که به آسمان بلند میشود ، نگاهت بی اختیار سمت در میرود ...تا شهید را بیاورند ... دیگر حال و هوای دلت دست خودت نیست ...هیچ نمی بینی ..هیچ نمی شنوی... درست مثل وقتی که سرت را به یکباره میان آب فرو کرده باشی... در خلاء مانده ای ...

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/95-01/25/farhangnews_195370-551869-1460547469.jpg

چشمت که میخورد به چهره ی شهید مجتبی یداللهی که آرام به خواب رفته و لبخندی زیبا صورتش را پرکرده است ؛ پاهایت سست میشود ، باور میکنی ؟! ....... باور میکردی شهیدی که بدنش هنوز تر و تازه مانده را با دو چشم پر گناه خود ببینی ؟ آنقدر تازه که رطوبت روی محاسنش به وضوح دیده میشود ...
 
به لبخند معصومانه ی شهید خیره می مانی و صدای پدرش میخکوبت میکند ... پدر " من المومنین رجال ..." میخواند و سرش را به نشانه ی افتخار سمت آسمان گرفته است..... سربازی با لباس خاکی ارتش جمعیت را کنار میزند ، کنار تابوت می نشیند ، میخواهد دستهایش را به سمت صورت و محاسن شهید ببرد ... دستش را بالا میبرد ، پایین می آورد ...بالا میبرد ، پایین می آورد ...بالا میبرد ، پایین می آورد ... اما این رعشه ای که به جان دست و پایش افتاده مجال دیده بوسی را می گیرد ...
 
عکاسها به سمت در هجوم می آورند ؛ امیر پوردستان با چهره ای مغموم وارد معراج الشهدا میشوند برای زیارت اولین شهدای مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران... و تو می اندیشی بعضی ها چه زود مقامشان بالا میرود ! ..آنقدرکه. امیر پوردستان و امرای بزرگ ارتش و بالاترین مقامات عالیه ی هردو جهان ، اهل بیت علیهم السلام ، نیز به دیدارت آمده ، تورا در آغوش میکشند...

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/95-01/25/farhangnews_195370-551870-1460547469.jpg

سرو صدا دوباره بالا می گیرد... شهید دیگری میهمان ...نه ، ... میزبان مراسم وداع امروز است... شهید محسن قوطاسلو که دور تا دور بدنش را جوانهایی کم سن و سال گرفته اند و معراج از صدای فریادهایشان به لرزه افتاده. یکی محسن را قسم میدهد سلامش را به عمه ی سادات برساند... دیگری التماسش میکند که " محسن ! بچه های هیئت را یاد کن ! " ... آن یکی دست روی صورت غرق گلاب شهید ، میکشد ... دور تا دور تابوت محسن را بچه هیئتی ها پر کرده و هر لحظه دم می گیرند! و انصافا برای رفیق خود سنگ تمام می گزارند ... راه را برای برادر کوچک محسن باز میکنند ... واو آهسته کنار تابوت زانو میزند ...
 
گاهی دست روی صورت محسن می کشد ، گاهی سرش را پایین می اندازد و بغض میکند ، گاهی تابوت را غرق بوسه میکند ، گاهی دست لای موهایش می برد آهی میکشد و به فکر می رود ... انگار نمیتواند معادله ی شهادت محسن را نزد خود حل کند ! ...آخر شهادت محسن از درک او خیلی عظیم تر است!! روضه خوان همه را به سکوت و آرامش دعوت میکند ؛ هرچند حال و هوای خودش طوفانیست. محسن را قسم می دهد تا برای آخرین بار میاندار هیئت باشد ! از وداع که می خواند ... از راس که میخواند ... از رگ که میخواند ... می میری و زنده میشوی! .. .مثل همه ی رفقای محسن که حال خودشان را نمی فهمند !... یکی لطمه میزند.. یکی ضجه ...یکی فریاد میکشد... یکی خودش را روی پیکرمحسن می اندازد ...

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/95-01/25/farhangnews_195370-551868-1460547469.jpg

وداع همیشه سخت است... وداع همیشه خیلی سخت است.. حالا تو فکر کن بخواهی رفیقت را با یک سربند " کلنا عباسک یا زینب س " به دل خاک بسپاری! دل بریدن همیشه سخت است... دل بریدن همیشه خیلی سخت است.. حالا تو فکر کن بخواهی از رفیق چندین ساله ات دل ببری ! آخرین بارها همیشه تلخند ...
 
حالا توفکر کن بخواهی برای آخرین بار محاسن مرطوب رفیق تازه شهیدت را بوسه باران کنی... شهید می رود ورفقایش هرکدام گوشه ای بی صدا اشک می ریزند ... و تو لا به لای اشکهایت به تکرار تاریخ فکر میکنی...به این فکر میکنی که گویی زمان به عقب بازگشته... به دورانی که هرهفته خانواده ای داغدار شهیدی می شوند ...
 
آری ... خاک این " شیعه خانه ی امام زمان علیه السلام " انگار نباید هیچگاه از پیکرهای به خون تپیده ی شهیدان خالی بماند...
 
انگار شهدای دفاع مقدس بازگشته اند تا پرچم را به دست شهدای مدافع حریم بسپارند.

درد دل با مولا

http://toptoop.ir/files/music/600/50/61/700/400/65/10/15/10/toptoop.ir%D8%B9%DA%A9%D8%B3%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85.jpg

یک شب به مولایم
حسین
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست
سر بر زمین افکند
وگفت
خود کرده را تدبیر نیست
گفتم که دیگر گوییا گشتم جدا از عشق تو
گفتا که " یا زهرا " بگو
ای بنده هرگز دیر نیست
گفتم که دیگر گوییا افتاده ام از چشم تو
با غم نگاهم کرد و
گفت
مولا ز نوکر سیر نیست
"السلام علیک یا اباعبدالله"

سلام بر رجبیون



دعای رجبیه:
این دعا در هر روز ماه رجب و در تعقیبات نمازهای یومیه خوانده می‏شود:‏
 یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ، یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ
 بِالْقَلیلِ، یا مَنْ یُعْطى‏ مَنْ سَئَلَهُ، یا مَنْ یُعْطى‏ مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ‏
 تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً، اَعْطِنى‏ بِمَسْئَلَتى‏ اِیَّاکَ، جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَ جَمیعَ خَیْرِ
 الْأخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنّى‏ بِمَسْئَلَتى‏ اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا، وَ شَرِّ الْأخِرَةِ، فَاِنَّهُ‏
 غَیْرُ مَنْقُوصٍ مااَعْطَیْتَ، وَ زِدْنى‏ مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ
* راوى می‏گوید: پس گرفت حضرت امام صادق علیه السلام محاسن شریف‏ خود را با انگشتان دست چپ خود و خواند این‏ دعا را به حال التجا و تضرّع به حرکت دادن انگشت سبّابه دست راست. و بعد گفت:
 یاذَا الْجَلالِ ‏وَ الْاِکْرامِ، یا ذَاالنَّعْمآءِ وَ الْجُودِ، یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ، حَرِّمْ شَیْبَتى‏ عَلَى النَّارِ