بصیرت

معارفی،سیاسی

بصیرت

معارفی،سیاسی

سلام آمدم مهمانی


گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی

آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى

اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می شود زنجیر را از پای نوکر وا کنی

من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی

افتضاحی که به بار آورده ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی

واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر می کوبم این در را که آخر وا کنی

گریه از نان شبی که می خورم واجب تر است
کاشکی بر چشم خشکم نحر کوثر وا کنی

من گرفتاری خود را میبرم امشب نجف
تا گره های مرا با دست حیدر وا کنی

هرشبى که روزه ام وا مى شود با یاحسین
مى شود رویم حسابى صد برابر وا کنى

دست و پا کمتر بزن خیلى اذیت مى شوم
مى شود زیر لگد چشمى به خواهر وا کنى

بى حیا آهسته تر، آهسته تر خنجر بزن
کاشکى از گریه هاى مادرش پَروا کنى

رضا دین پرور
نظرات 1 + ارسال نظر
صراط سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 03:15

خرّمشهر را خدا آزاد کرد! این مهم است؛ معنای این چیست؟
معنای این آن است که اگر شما مجاهدت کردید، قدرت خدا می‌آید پشت شما. لشکر بی‌عقبه، کاری نمیتواند بکند؛ لشکری که عقبه دارد، [نیروی‌] احتیاط دارد، نیروی ذخیره‌ی فراوان دارد، همه کار میتواند بکند.

حالا اگر لشکری عقبه‌اش، ذخیره‌اش عبارت بود از قدرت الهی، این لشکر دیگر شکست‌بخور است؟ امام این را به ما فهماند؛ فهماند که وقتی مجاهدت میکنید، وقتی تنبلی نمیکنید، وقتی وارد میدان میشوید، وقتی نیروهای خودتان را به صحنه وارد میکنید، اینجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا] خرّمشهر را خدا آزاد میکند.

با این منطق، همه‌ی دنیای مسخّرِ استکبار را هم خدا میتواند آزاد کند.


*امام خامنه ای مدظله العالی

توکلت و علی الله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد