بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

نکاتی درباره انتخابات

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ با اشاره به مسئله‌ی «ماندگاری انقلاب»، حضور مردم در انتخابات را از عوامل این ماندگاری دانستند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR نکات رهبر انقلاب درباره‌ی «انتخابات» در این دیدار را در جدول زیر مرور می‌کند.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31907/941019-entekhabat.jpg

"ستاره آسمان فاطمی س"



دلنوشته یکی از عزیزان هیئت عشاق الحسین ع:
دیری است بارها و بارها خوانده ایم، شنیده ایم و برای یکدیگر تکرار کرده ایم که بسوی ظهور حرکت کنیم؛ اخلاقیات مان مهدوی باشد، صفاتمان مهدوی باشد، معارفمان معارف حقه مهدوی باشد و خلاصه زمینه ساز دولت حقه مهدی عج باشیم و در این مسیر سربازی کنیم. این واژه ها و عبارات چون قابهای زیبایی در چاردیواری ذهنمان نقش بسته بود اما نمی دانستیم و نمی توانستیم آنها را در کالبد زندگیمان معنا کنیم.

به این قابهای زیبا در ذهنمان نگاه می کردیم، آنها را برای یکدیگر می خواندیم و تکرار می کردیم و لذت می بردیم و در عمل سرگرم روزمرگی خودمان بودیم، بارها در دعای ندبه مرور کرده بودیم: فضای پرواز را در سیر زندگی انبیاء ع و تکرار کرده بودیم که به دنبال خورشید و ماه و ستاره باید بگردیم و از نور بهره بگیریم و همراه شویم. اما چه میدانستیم اینها که میگوییم چه معنایی دارد، یعنی چگونه باشیم، کجا باشیم، چطور حرکت کنیم؟

کی دیده بودیم پرنده بودن را، پریدن را در آسمان فاطمی س، ستاره بودن را در آسمان فاطمی س؟

به این برادر شهید نگاه کردیم، او هم در کنار ما بارها به این حسینیه آمده بود، نشسته بود برخاسته بود، بر سر همین سفره غذا خورده بود، فکر می کردیم او هم مثل ماست! اما چه شد؟!
یک اتفاقی افتاد، چه اتفاقی؟ دیدیم.  آری با چشمان خود دیدیم که او پرواز کرد، به یکباره پرید و رفت. پرنده بود و ما نمیدانستیم. اگر ما فضای پریدن را در دعای ندبه خوانده بودیم، او تجربه کرد.
او پرواز کرد در آسمان فاطمی س. چه شد که او پرید و ما ماندیم؟ ما که در یک فضا بودیم، پس چه شد؟ یک ماجرا!  او جنسش جنس پرواز شده بود، او پرنده شده بود و پرنده خاصیتش پریدن است، میپرد و میرود و سنگ خاصیتش ماندن است.
آری او پرنده بود و پرنده نمیتواند بماند، میپرد و میرود، پس پرواز کرد در آسمان فاطمی س و ستاره شد، ماندگار شد در این آسمان، زین پس جایگاهش در آسمان فاطمه س است، و ما ماندیم و هنوز تکرار میکنیم: ءاین الانجم الزاهره؟.... اینجاست که تنها میتوانم بگویم فریاد استغاثه بلند است، فریادرس بیا... وامانده ایم ما و طلوع نزدیک است.
راستی بگویم من نه ایشان را دیده بودم و نه میشناختم، اما اکنون که در آسمان، نورافشانی می کند او را میبینم، او را می شناسم چون این نور برای من آشناست، این نور، نور مهربان تر از مادری است که تلالو آن به ما میرسد و ما را فرا می خواند به همان آسمان، اما افسوس که ما پر پرواز نداریم..

داستانِ حق الناس

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور در تاریخ ۹۴/۱۰/۱۴ با تأکید بر مسأله «حقّ النّاس» در انتخابات فرمودند: «باید به عمق حقّ النّاس برسیم». پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR ابعاد مختلف مسأله «حقّ النّاس» در انتخابات را در مجموعه طرح‌ «داستانِ حقّ النّاس» مرور کرده است.

شهید نمرباقرالنمر

, إنا لله وإنا إلیه راجعون

وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
یاصرخة الحق یاشهید الله
إیها الناطق فی زمن الصمت ..


http://asrupload.ir/asr-entezar/tasavir/94/10/shahid-namar-2.jpg


 آقاجان ،یا صاحب الزمان عج آجرک الله،عرض تسلیت خدمت شما آقا جان

شیعیان و محبین و اولیاء شما رو تو عربستان،سوریه،عراق،نیجریه،بحرین،یمن،پاکستان، افغانستان و .... دارند به خاک و خون میکشند
دل شما و دل مادرتون فاطمه زهرا س رو از این مصائب به درد میارن

اما با وجود همه این مصائب دل هامون روشن است،اینکه طاغوت های عالم اینگونه برای خاموش کردن نور وجود شما به دست و پا زدن  افتادند برای همه ما نشانه ایست از نزدیک بودن صبح ظهور شما،چراکه  نورافشانی شما با انقلاب اسلامی ایران در این فضای ظلمانی دنیا بیش از پیش جریان یافته و این مهم حیوانات وحشی رو به تکاپو انداخته چرا که همه اینان میدونند:
إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ
أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ

ادامه مطلب ...

متن بخشی از وصیت نامۀ شهید اسدالهی

متن بخشی از وصیت نامۀ شهید اسدالهی به شرح زیر است:



صحبتی با امام مهدی (ع)

در ابتدا صحبتی با سید و مولایم امام زمان (ع) دارم، ای سید و مولایم! آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبت‌هایی که در دوران دنیا به من ارزانی داشتی و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زنده ام.

گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام، اما به آن امید جان می‌دهم که در آن روز موعود که ندا می‌دهند از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته ام، از قبر بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر جوانان عیب نیست.

در دوران زندگی ام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم، اما الان در حرم جدتان امام رضا (ع) شما را به مادرتان قسم می‌دهم که همۀ جوانان این انقلاب اسلامی و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید.

آقاجان! به من می‌‌گویند تو زن و بچه داری، چرا به جهاد می‌روی؟ آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کرده ام؟ هرچه بوده از لطف و عنایت شما بوده است. آقاجان! برخی نمی‌دانند وقتی من از تو جدا شدم، آن روز باید نگران من شوند و ان‌شاءالله که آن روز را نبینند.

من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو می‌دانیم، حال یکی از این سربازان عزم مأموریت دارد و مشکلی پیش نمی‌آید؛ چون فرمانده بالای سر خانواده هست و فقط باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم، آقاجان! تو کمک مان کن، زندگی چقدر شیرین می‌شود وقتی که پادگان تو شود و این زندگی همان بهشت است.

صحبتی با نائب امام زمان (ع) و ولیّ امر مسلمین

رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیت هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی رفتار در قبال شما، همان رفتار در قبال امام زمان (ع) است و این را فهمیدم که مجوز شفاعت اهل بیت (ع) نسبت به من، در رضایت شما است، آقاجان! اگر رضایت شما نباشد، خدا و امام زمان (ع) هم از من راضی نیستند. می‌دانم که سرباز خوبی برای شما نبودم، اما سعی داشتم که هم خود و هم خانواده ام نسبت به اوامر شما مطیع باشند.

از آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است که سوریه نباید سقوط کند، خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم و حال که توفیق جهاد در این عرصه قسمتم شده است، خدا را شاکر هستم و از خدا می‌خواهم که در این عرصه مؤثر و مفید باشم.

رهبر عزیزم، لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است، همان لبیک به رسول الله (ص) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد، چون ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید.

وصیتم به مسلمانان و مستضعفان

برداران و خواهران! انقلاب اسلامی یک پدیدۀ تاریخی و یک اتفاق اجتماعی نیست. این انقلاب یک انقلاب الهی و نورانی است. این انقلاب فقط متعلق به یک قشر خاص و ملت نیست، نه؛ انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خدا در این دنیا به بشریت ارزانی داشته. انقلاب اسلامی مقدمۀ همان حیات طیبه ای است که انبیاء و رسولان و تمام ادیان توحیدی به دنبال آن بودند.

تمدن نوین اسلامی با خطاب به علمای اسلام



رهبر معظم انقلاب:
مسلمانان با همت خود تمدن نوین اسلامی را بر پا کنند. این خطاب به علما و روشنفکران جهان اسلام است؛ من دیگر امید چندانی به سیاستمداران جهان اسلام ندارم.
۱۳۹۴/۱۰/۰۸


بیست جمله طلایی رهبر انقلاب درباره «۹ دی» و «فتنه»

http://media.snn.ir/original/1394/09/04/IMG12055203.jpg

یست جمله‌ی برگزیده از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب را درباره «حماسه نهم دی» و «فتنه» به شرح ذیل است:
* فتنه‌ها را باید با روشنگری خاموش کرد. هر جا روشنگری باشد، فتنه‌انگیز دستش کوتاه می‌شود.( ۱۳۷۸/۰۵/۰۸)
 
* فتنه‌انگیختن و بد دل کردن مردم نسبت به یکدیگر، یکی از مواد برنامه‌ای است که دشمنان نسبت به این ملت در نظر دارند.( ۱۳۷۹/۰۱/۰۶)
 
* دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد می‌کنند؛ جنگ‌ها، تبلیغات دروغین، سیاست‌بازیهای ناجوانمردانه؛ این‌ها ناشی از همین دنیاطلبیهاست.( ۱۳۸۷/۰۶/۲۹)
 
* در اوائل حوادث بعد از انتخابات ۸۸ اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنی‌ها خیلی مضر است؛ دشمن این را می‌خواهد. (۱۳۸۸/۰۹/۰۴)
 
* در شرائط فتنه، کار دشوار‌تر است؛ تشخیص دشوار‌تر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام می‌کند؛ هیچ وقت نمی‌گذارد مردم از خدای متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم. (۱۳۸۸/۱۰/۱۹)
 
* فتنه معنایش این است که یک عده‌ای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمن صریح بتواند چهرهٔ خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند.( ۱۳۸۸/۱۰/۲۹)
 
* وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی می‌کنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال می‌برند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. (۱۳۸۸/۱۰/۲۹)
 
* مهم‌ترین هدف از حوادث دوران فتنهٔ بعد از انتخابات ۸۸ این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. می‌خواستند بین آحاد مردم شکاف بیندازند، و نتوانستند. (۱۳۸۸/۱۱/۱۹)
 
* آن کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آن‌ها بخشی از ملت نیستند؛ افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را می‌کنند؛ ربطی به تودهٔ مردم ندارند. (۱۳۸۸/۱۱/۱۹)
 
* شما دیدید فتنه‌ای به وجود آمد، کارهائی شد، تلاشهائی شد، آمریکا از فتنه‌گران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی، منافقین و سلطنت‌طلب‌ها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهٔ این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیست و دوی بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. (۱۳۸۹/۰۳/۱۴)
 
* باید حواسمان را جمع کنیم، بفهمیم که: «من نام لم ینم عنه»؛ اگر ما اینجا خواب برویم، جبههٔ دشمن، پشت سنگر خودش معلوم نیست خواب رفته باشد؛ او بیدار است، علیه ما توطئه خواهد کرد. به نظر من، فتنهٔ سال ۸۸ هم همین بود؛ برای ما یک زنگ بود، یک زنگ بیدارباش بود. (۱۳۸۹/۰۶/۲۵)
 
* گناه بزرگی که برخی از دست‌اندرکاران فتنه‌ها در کشور انجام می‌دهند، امیدوار کردن دشمن است؛ دشمن را امیدوار می‌کنند که می‌تواند منفذی در بین مردم، در بین عوامل گوناگون، در بین مسئولان نظام باز کند.( ۱۳۸۹/۱۰/۰۸)
 
* مردم ما در مقابلهٔ با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنه‌گران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلی معنا دارد؛ این نشانهٔ این است که این مردم بیدارند، هشیارند.( ۱۳۸۹/۱۰/۰۸)
 
* حادثهٔ نهم دی یک حادثهٔ عجیبی است؛ به خاطر دلبستگی مردم به نظام بود. این‌ها نشان دهندهٔ اعتماد مردم است. متأسفانه می‌شنویم همین طور در اظهارات مصلحت‌جویانه، مکرر می‌گویند: آقا اعتمادِ از دست رفتهٔ مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع می‌کنند. (۱۳۹۰/۰۵/۱۶)
 
* در فتنهٔ ۸۸، دو روز بعد از حوادث عاشورا، قضیهٔ عظیم نهم دی به راه افتاد.‌‌ همان وقت بعضی از ناظران خارجی که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازهٔ امام، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجوری است. (۱۳۹۰/۰۷/۲۰)
 
* یکی از خصوصیاتی که در حادثهٔ ۹ دی هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزدیک می‌کند، مسئلهٔ عاشوراست. یعنی در حوادث اول انقلاب هم محرّم پیش آمد و امام آن نکتهٔ عظیمِ عجیبِ تاریخی را بیان کردند: «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است». (۱۳۹۰/۰۹/۲۱)
 
* ۹ دی یک نمونه‌ای بود از‌‌ همان خصوصیتی که در خود انقلاب وجود داشت؛ یعنی مردم احساس وظیفهٔ دینی کردند و دنبال این وظیفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح این بود که توی خیابان بیایند، نشان بدهند، بگویند مردم ایران اینند. (۱۳۹۰/۰۹/۲۱)
 
* در قضایای سال ۸۸ که دشمن تصور می‌کرد طراحی ده‌سالهٔ او بر ضد جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است، ملت ایران باقدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معارضان بین‌المللی زد؛ چه برسد به مزدوران داخلی آن‌ها که در مقابل عظمت ملت ایران به حساب نمی‌آیند. (۱۳۹۱/۱۰/۲۷)
 
* در مسئلهٔ انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند. آن حوادثی که در سال ۸۸ پیش آمد ــ که برای کشور ضرر داشت و ضایعه‌آفرین بود ــ همه از همین ناشی شد که کسانی نخواستند به قانون تمکین کنند؛ نخواستند به رأی مردم تمکین کنند. (۱۳۹۲/۰۱/۰۱)
 
* دشمنان این ملت، روز نهم دی را فراموش کرده‌اند آن کسانی که فکر می‌کنند در این کشور یک اکثریتی خاموش و مخالف با نظام جمهوری اسلامیاند، یادشان رفته است که سی و چهار سال است که هر سال در بیست و دوم بهمن، در همهٔ شهرهای این کشور، جمعیتهای عظیم به دفاع از نظام جمهوری اسلامی بیرون می‌آیند و «مرگ بر آمریکا» می‌گویند. (۱۳۹۲/۰۳/۱۴)

وداع جانسوز فرزند ۴ ساله مدافع حرم با پدرش زندگی کن برای مهدی(عج)



مدافع حرم بی‌بی زینب (س) شهید حمیدرضا اسداللهی در روز سی آذر ماه به شهادت رسید و پیکر مطهرش همانند ارباب بی کفن ۳ روز بر سرمای سوزان سوریه بر زمین ماند… و حالا برگشته… برای وداع با خانواده‌اش، برای وداع با فرزند ۴ سال و چهار ماهه‌اش
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می‌روی به سلامت سلام ما برسان

سلیمی دانا دوست شهید اسداللهی گفت: پیکر شهید اسدالهی سه روز و سه شب در منطقۀ تحت تصرف داعش باقی ماند و با انجام دو عملیات توسط همرزمان وی موفق شدند پیکر ایشان و چهار تن دیگر را به عقب بازگردانند.
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران  :
جواد سلیمی دانا، دوست شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی دربارۀ شهادت او اظهار داشت: پیکر شهید حمید اسداللهی که در هنگامۀ شناسایی در مناطق عملیاتی سوریه در یکشنبه، روز شهادت امام حسن عسکری (ع) در حلب به شهادت رسیده بود، پس از تلاش همرزمان در شبهای گذشته و با تقدیم دو شهید دیگر، چهارشنبه شب در منطقه عملیاتی رؤیت شد.
 

 
وی تصریح کرد: شهید اسدالهی باتوجه به دغدغه هایی که در پیاده سازی تفکر انقلاب، امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در حوزۀ منطقه داشت، به خود واجب کرده بود زبان عربی را کاملاً مسلط شود و برای رسیدن به این مهم بسیار تلاش می‌کرد.
سلیمی دانا افزود: ایشان در راستای همین دغدغه از سال ۸۹ به کانون زبان ایران ورود پیدا کرد تا موقعیتی مناسب برای تقویت زبان عربی او باشد، همچنین رشتۀ دانشگاهی خویش را مناسب با همین دغدغۀ انقلابی؛ یعنی رشتۀ مترجمی عربی انتخاب کرد و این بیانگر همت والای این مدافع حرم بود.
وی تصریح کرد: از آنجایی که وی مدیر کاروان حج و عتبات نیز بود، در ایام موسم حج تمام همت خود را صرف ارتباط گیری با برادران مسلمان سایر کشورها که در بیت الله گرد هم می‌آیند، می‌کرد تا تفکر و نگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری را برای آنان تبیین کند و از این طریق بتواند ضعفهای آنان را کشف و درصدد اصلاح آن برآید و نگاهی قرآنی را به آنان تزریق کند.
سلیمی دانا با اشاره به اینکه در روزهای گذشته برخی خبرگزاری‌ها، خبر شهادت شهید اسدالهی را تکذیب کرده بود، خاطرنشان کرد: شهادت شهید اسدالهی قطعی بود، اما از آنجایی که پیکر او در منطقه ای تحت تصرف داعش قرار داشت، مصلحت بر این دانسته شد که شهادت این شهید مطرح و رسانه ای نشود، چرا که ممکن بود با رسانه ای شدن این موضوع، دشمن درصدد تلاش برای یافتن پیکر شهید اسدالهی برآید و پیکر ایشان را به عنوان گروکشی و در راستای رسیدن به خواسته های پوچشان مورد سوء استفاده قرار دهند.
وی گفت: پیکر شهید اسدالهی سه روز و سه شب در منطقۀ تحت تصرف داعش باقی ماند و با انجام دو عملیات توسط همرزمان وی موفق شدند پیکر ایشان و چهار تن دیگر را به عقب بازگردانند.
سلیمی دانا اظهار داشت: پس از انتشار خبر اول شهادت ایشان در رسانه ها، تلفیقی از نیروهای منطقه از لبنانی و سوری و حتی پدر و مادر شهید عماد مغنیه با ما در تماس بودند و ضمن تصدیق شهادت ایشان، از علاقه‏‌مندی خود برای شرکت در مراسم تشییع شهید اسدالهی خبر دادند.
وی افزود: مؤسسۀ رضوان عراق که عقبۀ تمام فرقه های مقاومتی در عراق از جملۀ فرقۀ امام علی (ع)، بدر و … است، بسیار پیگیر زمان برگزاری تشییع شهید اسدالهی بودند تا خودشان را به این مراسم برسانند و همچنین این نوید را دادند که در حرم امام حسین (ع) قصد برگزاری مراسم یادبودی برای شهید اسدالهی نیز دارند.
سلیمی دانا خاطرنشان کرد: این روزها با بازگشت شهدای مدافع حرم، حال و هوای شهر به کلی تغییر کرده و عطری از کربلا عالم را فراگرفته است. این ایام چقدر شبیه به زمان هنرنمایی کاروان انقلاب اسلامی است، آنان با قافله‌سالاری امام خمینی (ره) و با فطرتی حسینی آسمانی شدند، انگار آغوش آسمان هنوز باز است و ندایی به گوش می‌رسد که ای حسینیان! خودتان را به کاروان حسین (ع) برسانید و چقدر زیبا شهدای مدافع حرم به این ندا لبیک می‌‌گویند و با بذل جانشان با مولایشان همراه می‌شوند.
وی افزود: ۱۴۰۰ سال از ماجرای شهادت امام حسین (ع) می‌گذرد، اما این مسیر با شوقی وصف‌‏ناپذیر همچنان ادامه دارد، به راستی این چه سرّی است که پس از گذشت قرنها، حب حسینی اینگونه عالم را تغذیه می‌کند و به سوی خود می‌کشاند؟ انگار قرار است صحنه و ماکتی از کربلا همچنان ادامه داشته باشد و بدین بهانه، عده‏‌ای چون عاشوریان به مولایشان ملحق شوند.
سلیمی دانا اظهار داشت: مدافعان حرم چون کاروانیان حسینی بدون اینکه لحظه‏‌ای درنگ و ترس وجودشان را فرا بگیرد، به سوی میدان نبرد ‏شتافتند تا خونشان با جاری شدن در محضر حضرت زینب (س)، با خون امام حسین (ع) و اصحاب ایشان موافقت کرده باشد.
وصیت شهید مدافع حرم به فرزند 4 ساله اش؛ "زندگی کن برای مهدی(عج)"

همرزم شهید اسدللهی در مراسم تشییع قسمتی از وصیت نامه شهید، خطاب به فرزند 4 ساله اش محمد را خواند: "محمد، زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی، محمد، ورزش کن برای مهدی و محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم تو را از خدا خواستم برای مهدی"
وصیت شهید مدافع حرم به فرزند 4 ساله اش؛
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، صبح امروز مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم "حمیدرضا اسداللهی" از مسجد موسی بن جعفر(ع) منطقه 17 شهریور برگزار شد.

مردم، دوستان و خانواده شهید پیکر مطهر "حمیدرضا اسدللهی" را تا میدان خراسان مشایعت کردند و "محسن" از همرزمان و دوستان شهید که لحظه به شهادت رسیدن وی در کنار او بود چگونگی شهادت حمیدرضا اسداللهی را برای مردم روایت کرد.

همرزم شهید اسدللهی در ابتدا آیه  مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا را قرائت و سخنش را اینگونه آغاز کرد: قسمت اول این آیه مربوط به حاج حمید است و قسمت دوم مربوط به ما رفقا و بازمانده ها می شود. حاج حمید به عهدش با خدا و امام زمان(عج) وفا کرد و همه هدف او در زندگی سربازی برای ولی نظام، حضرت آقا بود. در تمام زندگی اش سعی کرد دین خدا را و معارف اهل بیت را خوب بفهمد و بهتر از آن، عمل کند.

وی سپس به بزرگترین آرزوی شهید اسداللهی اشاره کرد و ادامه داد: بزرگترین آرزوی حاج حمید این بود که بیشترین خدمات به جبهه حق و بیشترین ضربه را به دشمن از طریق و زندگیش باشد.وصیت نامه ی پرنورش بزرگی روح و معرفتش را نشان می دهد. قسمتی از وصیت نامه مناجات با امام زمان(عج) قسمی صحبت با مقام معظم رهبری و قسمتی دیگر صحبت با مظلومین و مستضعفین جهان است. یک قسمت دیگر هم صحبت او با فرزند 4 ساله اش است.

همرزم شهید از مردم خواست وصیت نامه شهید را بخوانند تا شخصیت او را بیشتر بشناسند و توضیح داد: در بخشی از وصیت نامه اش خطاب به پسرش نوشته است: "محمد، زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی، محمد، ورزش کن برای مهدی و محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم تو را از خدا خواستم برای مهدی"

دوست شهید اسداللهی از آرزوی شهید برای فدا کردن آخرین قطره خون شاهرگش و رسیدن به این آرزو گفت: حمید می خواست به این عبارت زیارت عاشورا که می گوید "الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)" برسد و مثل یاوران اباعبدالله تا آخرین قطره خون خود را برای امام زمانش فدا کند و بدانید ترکشی که سال ها انتظارش را می کشید به شاهرگش نشست و تا آخرین قطره خون گردنش را برای یوسف زهرا(س) فدا کرد.

همرزم شهید مدافع حرم از تلاش او برای یاد گرفتن لهجه سوری و عشق رفتن به جبهه صحبت کرد و ادامه داد: برای اینکه بتواند خوب نوکری کند روز قبل از اعزام به منطقه از من خواست تا بلیط مشهد بگیرم. خدمت امام رضا رسیدیم و گفت: "یا امام رضا همه ما را با شما می شناسند، ولی نعمت ما شمایید، کاری کنید مه ابروریزی نکنیم و موثر باشیم" و در آخر هم برات شهادت را از امام رضا گرفت.

وی به خاطره ای دیگر از شهید اسداللهی اشاره کرد و گفت: یک ساعت قبل از حرکت به سمت مقرمان در تهران زنگ زد و به من گفت: با داروخانه ای هماهنگ کن که دون نسخه به من دارو بدهدف منطقه به دارو نیاز دارد" کسی نگفته بود بلکه خودش تشخیص داد و عمل کرد با اینکه می دانستم دستش تنگ است اما قرض کرد و مصداق بارز این آیه شد که هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ و همه چیزش را در این راه فدا کرد. 15 سال با انرژی در این مسیر سربازی و در مناطق محروم فعالیت و سال ها در فضای بین الملل همچون لبنان، عراق، پاسکتان و سوریه نوکری کرد.

همرزم شهید اسداللهی به حضور شهید در سوریه اشاره کرد و گفت: به سوریه می رسیم. هیچ کس او را نمی شناخت، خیلی سریع رشد کرد، امام جماعت گردان شد، قاری گردان شد، بهیار تخصصی گردان شد و از همه مهمتر یک رزمنده مطیع بود. یک هفته قبل از شهادت در عملیات هایی که شرکت می کردیم تنها تعداد کمی انتخاب می شدند فرمانده می گفت" حمید خیلی اهل تبعیت است".

وی ادامه داد: شب شهادت امام حسن عسگری(ع) چنان دعای توسلی خواند که همه ی دل ها را منقب کرد انگار می دانست که می خواهد برود. به فراز مربوط به امام حسین(ع) که رسید این جمله را گفت: "تموم زندگیم مال حسینه" به فراز مروبط به امام رضا که رسید عرض کرد یا امام رضا زن و فرزندم را به تو می سپارم. نیم ساعت قبل از حرکت برای عملیات توی ماشین آماده بودیم دیدیم همه به جز حمید هستند. گشتم حمید را پیدا کنم دیدم به حمام رفته. داد زدم حمید دیر شده گفت: دارم غسل شهادت می کنم.
همرزم شهید درباره شب عملیات و شهادت شهید اسداللهی اینگونه روایت کرد: عملیات شروع شد و دلاورانه جنگید. فرمانده دستور داد که حمید نیاید التماس کرد و به حضرت زهرا(س) قسم داد که برای پاکسازی همراه بچه ها باشد. وسط عملیات دشمن آتش می ریخت. اقتدا کرد به اباعبدالله. اذان ظهر شد همان لحظه در فشار سنگین دشمن به کنار آمد تا تیمم کند و نماز بخواند. در حین تیمم ترکشی که سال ها انتظارش را می کشید تا او را به مادر مهربانش حضرت زهرا(س) برساند به گردنش اصابت کرد.

همرزم شهید مدافع حرم ادامه داد: حمید شعری را شبها در حرم حضرت زینب(س) می خواند و ناله می زد و می گفت: " علوی می جنگم، مرتضوی می میرم، انتقام حرم زینب و من می گیرم، حسنی مذهبم و حسینی آینم، من پای ناموس علی شاهرگم و میدم" و در نهایت هم ترکش به شاهرگش نشست. لحظات آخر خون بدنش داشت تمام می شد. اصلا تقلی نمی کرد، دوستی گفت حمید اذان شده نماز بخون. آرام آرام چشمهاش بسته می شد. گفت حمید اربابت روز عاشورا تو معرکه نماز خوند توام باید وسط معرکه نماز خونی، به جای نماز بکو الله اکبر، صدایش نیامد ولی لبهایش تکان خورد و اینگونه نماز خواند و به ارباب باوفایش رسید.

دوست و همراه شهید اسداللهی در پایان گفت: من و همه رفقا می خواهیم با حمید عهد ببندیم که تا آخرین لحظه زندگیمان و تا آخرین قطره خون گردنمان در این مسیر می ایستیم و از ولی جامعه تبعیت می کنیم و هدف تو که پس زدن موانع ظهور و سربازی کردن تا برپایی حکومت حق بود را دنبال می کنیم و تا زمانی که نفس می زنیم مسیر را خالی نخواهیم کرد تا انشالله اقا حمید هم کنار اربابش ما را یاد کند و کمکمان کند تغییر نکنیم و ثابت قدم باشیم.


عزیز سفر کرده برگشت

اینک از آسمان سرزمین مقاومت سوریه، به سوی ایران رهسپار شده است




این شهید بزرگوار از فعالان و نخبگان حوزه بین الملل بود و ارتباط موثر و مستمری با نیروهای جهادی دیگر کشورها داشت. با انتشار خبر شهادت ایشان مراسم‌های یادبودی در کشورهای عراق و یمن و پاکستان برای بزرگداشت این شهید والا مقام برگزار شده است.

همچنین پدر و مادر شهید مغنیه از شهدای برجسته حزب‌الله لبنان نیز برای شرکت در مراسم این شهید بزرگوار حضور خواهند داشت.

لازم به ذکر است امشب نیز مراسم وداع با پیکر مطهر شهید از ساعت 20 الی 23 شب در مسجد موسی بن جعفر (ع) با حضور خانواده و دوستان و دوستداران آن شهید برگزار گردید.