بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها) را تسلیت عرض مینماییم.

               

فضایل حضرت خدیجه درقرآن و روایات

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.
                                                                                                                 
ادامه مطلب ...

رمضان آمد

                       

خدایا! ما بندگان ضعیف هستیم، ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم، ما هیچیم و هرچه هست تویی. ما اگر چنانچه خلاف می‌کنیم نادانیم، تو بر ما ببخش. تو ما را به این ماه مبارک رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم در او. خدایا! تو ما را لیاقت بده که در این مهمانی که از ما کردی به‌طور شایسته وارد بشویم. خدایا! این ایران که از همه اطراف به او هجوم شده است، برای اسلام، این ایران را تو تقویت کن.
بیانات حضرت امام خمینی رحمه‌الله در دیدار نمایندگان مجلس - ۹ خرداد ۱۳۶۳

دل نوشت :

ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم

آنقدر به عمـرم رمــضـان آمــده رفـتــه ...

از شیطان ناامید شدم!

به روایت افسانه ها روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و

وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.

او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت.

این وسایل شامل خودپرستی،شهوت نفرت،خشم، آز،حسادت قدرت طلبی ودیگر شرارتها بود.

ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می رسید، بهای گرانی داشت

 و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.

کسی از او پرسید: این وسیله چیست؟

شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی است.

آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟

شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد:

چون این مؤثرترین وسیله من است. هرگاه سایر ابزارم بی اثر می شوند،

فقط با این وسیله می توانم در قلب انسان ها رخنه کنم و کاری را به انجام برسانم.

اگر فقط موفق شوم کسی را به احساس نومیدی، دلسردی و اندوه وا دارم، می توانم با او هر آنچه می خواهم بکنم..

من این وسیله را در مورد تمامی انسان ها به کار برده ام. به همین دلیل این قدر کهنه است!!!

بازخوانی تاریخٍٍٍٍٍ، آیت الله خامنه ای ترور شد!

یکدفعه میکروفن شروع کرد به سوت کشیدن... آقا برگشتن گفتن: این صدا را درست کنید یا اصلا خاموش کنید. منبری‌ها این جور مواقع کمی عقب و جلو می‌شن تا بلکه صدا درست بشه! من روبروی آقا، کنار در شبستان وایساده بودم، آقا کمی به عقب و سمت چپ رفتند که یکدفعه... یه صدای عجیبی توی شبستان پیچید... اول فکر کردم، تیر اندازی شده... سریع اسلحه‌ام رو درآوردم... تا برگشتم دیدم...   ادامه مطلب ...