بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

وداع جانسوز فرزند ۴ ساله مدافع حرم با پدرش زندگی کن برای مهدی(عج)



مدافع حرم بی‌بی زینب (س) شهید حمیدرضا اسداللهی در روز سی آذر ماه به شهادت رسید و پیکر مطهرش همانند ارباب بی کفن ۳ روز بر سرمای سوزان سوریه بر زمین ماند… و حالا برگشته… برای وداع با خانواده‌اش، برای وداع با فرزند ۴ سال و چهار ماهه‌اش
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می‌روی به سلامت سلام ما برسان

سلیمی دانا دوست شهید اسداللهی گفت: پیکر شهید اسدالهی سه روز و سه شب در منطقۀ تحت تصرف داعش باقی ماند و با انجام دو عملیات توسط همرزمان وی موفق شدند پیکر ایشان و چهار تن دیگر را به عقب بازگردانند.
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران  :
جواد سلیمی دانا، دوست شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی دربارۀ شهادت او اظهار داشت: پیکر شهید حمید اسداللهی که در هنگامۀ شناسایی در مناطق عملیاتی سوریه در یکشنبه، روز شهادت امام حسن عسکری (ع) در حلب به شهادت رسیده بود، پس از تلاش همرزمان در شبهای گذشته و با تقدیم دو شهید دیگر، چهارشنبه شب در منطقه عملیاتی رؤیت شد.
 

 
وی تصریح کرد: شهید اسدالهی باتوجه به دغدغه هایی که در پیاده سازی تفکر انقلاب، امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در حوزۀ منطقه داشت، به خود واجب کرده بود زبان عربی را کاملاً مسلط شود و برای رسیدن به این مهم بسیار تلاش می‌کرد.
سلیمی دانا افزود: ایشان در راستای همین دغدغه از سال ۸۹ به کانون زبان ایران ورود پیدا کرد تا موقعیتی مناسب برای تقویت زبان عربی او باشد، همچنین رشتۀ دانشگاهی خویش را مناسب با همین دغدغۀ انقلابی؛ یعنی رشتۀ مترجمی عربی انتخاب کرد و این بیانگر همت والای این مدافع حرم بود.
وی تصریح کرد: از آنجایی که وی مدیر کاروان حج و عتبات نیز بود، در ایام موسم حج تمام همت خود را صرف ارتباط گیری با برادران مسلمان سایر کشورها که در بیت الله گرد هم می‌آیند، می‌کرد تا تفکر و نگاه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری را برای آنان تبیین کند و از این طریق بتواند ضعفهای آنان را کشف و درصدد اصلاح آن برآید و نگاهی قرآنی را به آنان تزریق کند.
سلیمی دانا با اشاره به اینکه در روزهای گذشته برخی خبرگزاری‌ها، خبر شهادت شهید اسدالهی را تکذیب کرده بود، خاطرنشان کرد: شهادت شهید اسدالهی قطعی بود، اما از آنجایی که پیکر او در منطقه ای تحت تصرف داعش قرار داشت، مصلحت بر این دانسته شد که شهادت این شهید مطرح و رسانه ای نشود، چرا که ممکن بود با رسانه ای شدن این موضوع، دشمن درصدد تلاش برای یافتن پیکر شهید اسدالهی برآید و پیکر ایشان را به عنوان گروکشی و در راستای رسیدن به خواسته های پوچشان مورد سوء استفاده قرار دهند.
وی گفت: پیکر شهید اسدالهی سه روز و سه شب در منطقۀ تحت تصرف داعش باقی ماند و با انجام دو عملیات توسط همرزمان وی موفق شدند پیکر ایشان و چهار تن دیگر را به عقب بازگردانند.
سلیمی دانا اظهار داشت: پس از انتشار خبر اول شهادت ایشان در رسانه ها، تلفیقی از نیروهای منطقه از لبنانی و سوری و حتی پدر و مادر شهید عماد مغنیه با ما در تماس بودند و ضمن تصدیق شهادت ایشان، از علاقه‏‌مندی خود برای شرکت در مراسم تشییع شهید اسدالهی خبر دادند.
وی افزود: مؤسسۀ رضوان عراق که عقبۀ تمام فرقه های مقاومتی در عراق از جملۀ فرقۀ امام علی (ع)، بدر و … است، بسیار پیگیر زمان برگزاری تشییع شهید اسدالهی بودند تا خودشان را به این مراسم برسانند و همچنین این نوید را دادند که در حرم امام حسین (ع) قصد برگزاری مراسم یادبودی برای شهید اسدالهی نیز دارند.
سلیمی دانا خاطرنشان کرد: این روزها با بازگشت شهدای مدافع حرم، حال و هوای شهر به کلی تغییر کرده و عطری از کربلا عالم را فراگرفته است. این ایام چقدر شبیه به زمان هنرنمایی کاروان انقلاب اسلامی است، آنان با قافله‌سالاری امام خمینی (ره) و با فطرتی حسینی آسمانی شدند، انگار آغوش آسمان هنوز باز است و ندایی به گوش می‌رسد که ای حسینیان! خودتان را به کاروان حسین (ع) برسانید و چقدر زیبا شهدای مدافع حرم به این ندا لبیک می‌‌گویند و با بذل جانشان با مولایشان همراه می‌شوند.
وی افزود: ۱۴۰۰ سال از ماجرای شهادت امام حسین (ع) می‌گذرد، اما این مسیر با شوقی وصف‌‏ناپذیر همچنان ادامه دارد، به راستی این چه سرّی است که پس از گذشت قرنها، حب حسینی اینگونه عالم را تغذیه می‌کند و به سوی خود می‌کشاند؟ انگار قرار است صحنه و ماکتی از کربلا همچنان ادامه داشته باشد و بدین بهانه، عده‏‌ای چون عاشوریان به مولایشان ملحق شوند.
سلیمی دانا اظهار داشت: مدافعان حرم چون کاروانیان حسینی بدون اینکه لحظه‏‌ای درنگ و ترس وجودشان را فرا بگیرد، به سوی میدان نبرد ‏شتافتند تا خونشان با جاری شدن در محضر حضرت زینب (س)، با خون امام حسین (ع) و اصحاب ایشان موافقت کرده باشد.
وصیت شهید مدافع حرم به فرزند 4 ساله اش؛ "زندگی کن برای مهدی(عج)"

همرزم شهید اسدللهی در مراسم تشییع قسمتی از وصیت نامه شهید، خطاب به فرزند 4 ساله اش محمد را خواند: "محمد، زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی، محمد، ورزش کن برای مهدی و محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم تو را از خدا خواستم برای مهدی"
وصیت شهید مدافع حرم به فرزند 4 ساله اش؛
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، صبح امروز مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم "حمیدرضا اسداللهی" از مسجد موسی بن جعفر(ع) منطقه 17 شهریور برگزار شد.

مردم، دوستان و خانواده شهید پیکر مطهر "حمیدرضا اسدللهی" را تا میدان خراسان مشایعت کردند و "محسن" از همرزمان و دوستان شهید که لحظه به شهادت رسیدن وی در کنار او بود چگونگی شهادت حمیدرضا اسداللهی را برای مردم روایت کرد.

همرزم شهید اسدللهی در ابتدا آیه  مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا را قرائت و سخنش را اینگونه آغاز کرد: قسمت اول این آیه مربوط به حاج حمید است و قسمت دوم مربوط به ما رفقا و بازمانده ها می شود. حاج حمید به عهدش با خدا و امام زمان(عج) وفا کرد و همه هدف او در زندگی سربازی برای ولی نظام، حضرت آقا بود. در تمام زندگی اش سعی کرد دین خدا را و معارف اهل بیت را خوب بفهمد و بهتر از آن، عمل کند.

وی سپس به بزرگترین آرزوی شهید اسداللهی اشاره کرد و ادامه داد: بزرگترین آرزوی حاج حمید این بود که بیشترین خدمات به جبهه حق و بیشترین ضربه را به دشمن از طریق و زندگیش باشد.وصیت نامه ی پرنورش بزرگی روح و معرفتش را نشان می دهد. قسمتی از وصیت نامه مناجات با امام زمان(عج) قسمی صحبت با مقام معظم رهبری و قسمتی دیگر صحبت با مظلومین و مستضعفین جهان است. یک قسمت دیگر هم صحبت او با فرزند 4 ساله اش است.

همرزم شهید از مردم خواست وصیت نامه شهید را بخوانند تا شخصیت او را بیشتر بشناسند و توضیح داد: در بخشی از وصیت نامه اش خطاب به پسرش نوشته است: "محمد، زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی، محمد، ورزش کن برای مهدی و محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم تو را از خدا خواستم برای مهدی"

دوست شهید اسداللهی از آرزوی شهید برای فدا کردن آخرین قطره خون شاهرگش و رسیدن به این آرزو گفت: حمید می خواست به این عبارت زیارت عاشورا که می گوید "الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)" برسد و مثل یاوران اباعبدالله تا آخرین قطره خون خود را برای امام زمانش فدا کند و بدانید ترکشی که سال ها انتظارش را می کشید به شاهرگش نشست و تا آخرین قطره خون گردنش را برای یوسف زهرا(س) فدا کرد.

همرزم شهید مدافع حرم از تلاش او برای یاد گرفتن لهجه سوری و عشق رفتن به جبهه صحبت کرد و ادامه داد: برای اینکه بتواند خوب نوکری کند روز قبل از اعزام به منطقه از من خواست تا بلیط مشهد بگیرم. خدمت امام رضا رسیدیم و گفت: "یا امام رضا همه ما را با شما می شناسند، ولی نعمت ما شمایید، کاری کنید مه ابروریزی نکنیم و موثر باشیم" و در آخر هم برات شهادت را از امام رضا گرفت.

وی به خاطره ای دیگر از شهید اسداللهی اشاره کرد و گفت: یک ساعت قبل از حرکت به سمت مقرمان در تهران زنگ زد و به من گفت: با داروخانه ای هماهنگ کن که دون نسخه به من دارو بدهدف منطقه به دارو نیاز دارد" کسی نگفته بود بلکه خودش تشخیص داد و عمل کرد با اینکه می دانستم دستش تنگ است اما قرض کرد و مصداق بارز این آیه شد که هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ و همه چیزش را در این راه فدا کرد. 15 سال با انرژی در این مسیر سربازی و در مناطق محروم فعالیت و سال ها در فضای بین الملل همچون لبنان، عراق، پاسکتان و سوریه نوکری کرد.

همرزم شهید اسداللهی به حضور شهید در سوریه اشاره کرد و گفت: به سوریه می رسیم. هیچ کس او را نمی شناخت، خیلی سریع رشد کرد، امام جماعت گردان شد، قاری گردان شد، بهیار تخصصی گردان شد و از همه مهمتر یک رزمنده مطیع بود. یک هفته قبل از شهادت در عملیات هایی که شرکت می کردیم تنها تعداد کمی انتخاب می شدند فرمانده می گفت" حمید خیلی اهل تبعیت است".

وی ادامه داد: شب شهادت امام حسن عسگری(ع) چنان دعای توسلی خواند که همه ی دل ها را منقب کرد انگار می دانست که می خواهد برود. به فراز مربوط به امام حسین(ع) که رسید این جمله را گفت: "تموم زندگیم مال حسینه" به فراز مروبط به امام رضا که رسید عرض کرد یا امام رضا زن و فرزندم را به تو می سپارم. نیم ساعت قبل از حرکت برای عملیات توی ماشین آماده بودیم دیدیم همه به جز حمید هستند. گشتم حمید را پیدا کنم دیدم به حمام رفته. داد زدم حمید دیر شده گفت: دارم غسل شهادت می کنم.
همرزم شهید درباره شب عملیات و شهادت شهید اسداللهی اینگونه روایت کرد: عملیات شروع شد و دلاورانه جنگید. فرمانده دستور داد که حمید نیاید التماس کرد و به حضرت زهرا(س) قسم داد که برای پاکسازی همراه بچه ها باشد. وسط عملیات دشمن آتش می ریخت. اقتدا کرد به اباعبدالله. اذان ظهر شد همان لحظه در فشار سنگین دشمن به کنار آمد تا تیمم کند و نماز بخواند. در حین تیمم ترکشی که سال ها انتظارش را می کشید تا او را به مادر مهربانش حضرت زهرا(س) برساند به گردنش اصابت کرد.

همرزم شهید مدافع حرم ادامه داد: حمید شعری را شبها در حرم حضرت زینب(س) می خواند و ناله می زد و می گفت: " علوی می جنگم، مرتضوی می میرم، انتقام حرم زینب و من می گیرم، حسنی مذهبم و حسینی آینم، من پای ناموس علی شاهرگم و میدم" و در نهایت هم ترکش به شاهرگش نشست. لحظات آخر خون بدنش داشت تمام می شد. اصلا تقلی نمی کرد، دوستی گفت حمید اذان شده نماز بخون. آرام آرام چشمهاش بسته می شد. گفت حمید اربابت روز عاشورا تو معرکه نماز خوند توام باید وسط معرکه نماز خونی، به جای نماز بکو الله اکبر، صدایش نیامد ولی لبهایش تکان خورد و اینگونه نماز خواند و به ارباب باوفایش رسید.

دوست و همراه شهید اسداللهی در پایان گفت: من و همه رفقا می خواهیم با حمید عهد ببندیم که تا آخرین لحظه زندگیمان و تا آخرین قطره خون گردنمان در این مسیر می ایستیم و از ولی جامعه تبعیت می کنیم و هدف تو که پس زدن موانع ظهور و سربازی کردن تا برپایی حکومت حق بود را دنبال می کنیم و تا زمانی که نفس می زنیم مسیر را خالی نخواهیم کرد تا انشالله اقا حمید هم کنار اربابش ما را یاد کند و کمکمان کند تغییر نکنیم و ثابت قدم باشیم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد