بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

رسالت و نقش خواص در جامعه اسلامی(۱)

عبرت از عاشورا (از دیدگاه مقام معظم رهبری) 

جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر،کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان از وزیرشان،امیرشان،سردارشان،عالمشان،قاضی شان،قاری شان و اجامر و اوباششان در کوفه و کربلا جمع شدند و جگرگوشه ی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟!خوب؛انسان باید به فکر فرو رود،که چرا چنین شد؟البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست.از درسهای عاشورا مهمتر،عبرتهای عاشوراست.این را من قبلاً گفته ام.کار به جایی برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند!

عبرت از عاشورا

قرآن به ما می گوید: نگاه کنید و از گذشته ی تاریخ،درس بگیرید.حال ممکن است بعضی بنشینند و فلسفه بافی کنند که در گذشته،برای امروز نمی توانند سر مشق باشد.شنیده ام که از این حرفها می زنند و البته،برف،انبار می کنند!به خیال خودشان،می خواهند با شیوه های فلسفی،مسائلی را مطرح کنند.کاری به کار آنها نداریم.قرآن که صادق مصدّق است،ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می کند.عبرت گرفتن از تاریخ،یعنی همین نگرانی ای که الان عرض کردم.چون در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم.این دغدغه،مربوط به آینده است.چرا و برای چه،دغدغه؟مگر چه اتّفاقی افتاده است؟

اتّفاقی که افتاده است،در صدر اسلام است.من یک وقت عرض کردم:جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر،کار کشور اسلامی به جایی رسید که مردم مسلمان از وزیرشان،امیرشان،سردارشان،عالمشان،قاضی شان،قاری شان و اجامر و اوباششان در کوفه و کربلا جمع شدند و جگرگوشه ی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟!خوب؛انسان باید به فکر فرو رود،که چرا چنین شد؟البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست.از درسهای عاشورا مهمتر،عبرتهای عاشوراست.این را من قبلاً گفته ام.کار به جایی برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند!

خارجی معنایش این نیست که اینها از کشور خارج آمده اند.آن زمان،اصطلاح خارجی،به معنای امروز به کار نمی رفت.خارجی یعنی جزو خوارج. یعنی خروج کننده.در اسلام،فرهنگی است معتنی به این که،اگر کسی علیه امام عادل خروج و قیام کند،مورد لعن خدا و رسول و مومنین و نیروهای مومنین قرار می گیرد.پس،خارجی یعنی کسی که علیه امام عادل خروج می کند.لذا،همه ی مردم مسلمان،آن روز از خارجیها،یعنی خروج کننده ها، بدشان می آمد.

در حدیث است که«من خرج علی امام عادل فدمه هدر»؛کسی که در اسلام،علیه امام عادل خروج و قیام کند،خونش هدر است.اسلامی که این قدر به خون مردم اهمیت می دهد،در این جا،چنین برخوردی دارد.به هنگام قیام امام حسین علیه السّلام کسانی بودند که پسر پیغمبر، پسر فاطمه ی زهرا و پسر امیرالمومنین علیهم السّلام را به عنوان خروج کننده بر امام عادل معرفی کردند!امام عادل کیست؟یزیدبن معاویه!

آن  عدّه،در معرفی امام حسین علیه السّلام به عنوان خروج کننده، موفّق شدند.خوب؛دستگاه حکومت ظالم،هرچه دلش می خواهد می گوید.مردم چرا باید باور کنند؟!مردم چرا ساکت بمانند؟!آنچه بنده را دچار دغدغه می کند،همین جای قضیه است.می گویم:چه شد که کار به این جا رسید؟!چه شد که امّت اسلامی که آن قدر نسبت به جزئیّات احکام اسلامی و آیات قرآنش دقّت داشت،در چنین قضیه ی واضحی،به این صورت دچار غفلت و سهل انگاری شد که ناگهان فاجعه ای به آن عظمت رخ داد؟!رخدادهایی چنین،انسان را نگران می کند.مگر ما از جامعه ی زمان پیغمبر و امیرالمومنین علیه السّلام قرصتر و محکمتریم؟!چه کنیم که آن گونه نشود؟خوب؛به سوالی که گفتیم«چه شد که چنین شد؟»با چه تمهیداتی می توان جلو تکرار چنین قضایایی را گرفت؟

اگر امروز من وشما جلو قضیه را نگیریم،ممکن است پنجاه سال دیگر،ده سال دیگر یا پنج سال دیگر،جامعه ی اسلامی ما کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین علیه السّلام رسیده بود.مگر این که چشمان تیزی تا اعماق را ببیند؛نگهبان امینی راه را نشان دهد؛مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و اراده های محکمی پشتوانه ی این حرکت باشند.آن وقت،البته،خاکریز محکم و دژ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند.والاّ،اگر رها کردیم،باز همان وضعیت پیش می آید.آن وقت،این خونها،هدر خواهد رفت.

در آن عهد،کار به جایی رسید که نواده ی مقتولین جنگ بدر که به دست امیرالمومنین و حمزه و بقیه ی سرداران اسلام،به درک رفته بودند،تکیه بر جای پیغمبر زد،سر جگرگوشه ی همان پیغمبر را در مقابل خود نهاد و با چوب خیزران به لب و دندانش زد و گفت:

لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

یعنی کشته های ما درجنگ بدر،برخیزند و ببینند که با کشنده هایشان چه کار کردیم!قضیه،این است.این جاست که قرآن می گوید عبرت بگیرید!این جاست که می گوید:«قل سیروا فی الارض»در سرزمین تاریخ سیر کنید و ببینید چه اتّفاقی افتاده است؛آنگاه خودتان را بر حذر دارید.

نظرات 1 + ارسال نظر
ی جمعه 19 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 21:20

مطالب شما کویا نیست از آنجا که وقب طلاست ....

حق با شماست ولی با توجه به ایام محرم و باز کردن موضوع باید ارام ارام جلو رفت تا تاثیر گذار باشد مقداری جلو برویم کاملا رسالت خواص معلوم می شود و اصلا خواص معلوم می شود چه کسانی هستند و چه وظیفه ایی دارند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد