بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

شیار 143



چند روز پیش با دوستان برای تماشای فیلم شیار 143 به سینما رفته بودیم.صحنه های جالبی دیدم که برایم جلب توجه کرد اول از همه حضور پرشور مردم برای دیدن این فیلم بودش تا جایی که سینما برای سانسی که رفته بودیم تقریبا جا نداشت.نکته جالب دیگر آن مثلا از 500 نفری که آمده بودند چیزی تقریبا 450 نفر را خانمها تشکیل میداند آن هم تقریبا 95% چادری بودند.از نکات حائز اهمیت در اواسط فیلم گریه مادرانی بود که در سینما بودند و در اواخر فیلم دیگر صدای گریه بیشتر حضار را میتوانست دید و شنید و در بعضی موارد صدای بلند گریه کردن را.در آخر فیلم صلوات فرستادن حضار را.بعد از مدتها به سینما رفتن گوشه ای از سینمای اسلامی را دیدم! البته نسبت به فیلم انتقاداتی را دارم (موسیقی،سکانسها)ولی توصیه میکنم که این فیلم را تماشا کنید.
نظرات 4 + ارسال نظر
آشنا جمعه 21 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 00:43

سلام
بنده حدودا 1سال پیش دیدم
فوق العاده هست
هنوزم میخوام راجع بهش صحبت کنم بغض میگیره منو
شما چادری ها رودیدید ولی من آقایان و خانم هایی رو دیدم که با چه ظاهری اومده بودن!!!!!!!!!
اما در آخرفیلم چهره1نفرشون بدون حزن و اشک نبود
در اون جمع خانواده های شهدا هم حضورداشتن که1مادرشهید در اواسط فیلم طاقت نیاورد،حالش بدشد و ایشون رو بردن بیرون از سالن
چندین و چندین مادر و خانواده ای در گوشه و کنار این مرز و بوم هستن که هنوزم که هنوز چشم انتظارن و یا با همین چشم انتظاری دق کردند و...
یا زینب س

علیکم سلام
واقعا فیلم قشنگی هستش البته بعضی جاها بیشتر میتوانستند کار کنند.البته جمعی رو که من دیده بودم اینجوری بود و نیز افرادی با ظاهر متفاوت که آخر فیلم با چهرهایی نورانی خارج شدند.در جمع از خانواده شهدا هم حضور داشتند.و مادرانی که هنوز منتظرند.....
یا زهرا(س)

آشنا جمعه 21 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:21

...........!!!!!!!!!!!!!!!

سلام وقت شما بخیر

یه بنده خدا . . . جمعه 21 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 14:24 http://haram-e-del.blogfa.com

.::اللًّهُـ‗‗ـمَ صَّـ‗‗ـلِ عَـ‗‗ـلَى مُحَمَّـ‌‗‗ـدوَ آلِ مُحَمَّـ‗‗َـدوع َجِّـ‗‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗‗ـم::.

بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت
از انعکاس ِ ساده ی رنگین کمان نوشت ؟
.
این یک حقیقت است – بی تو – بهار ِِ من !
باید چهار فصل سال را خزان نوشت
.
در این جهان ِ پر درد و سرد – خدای ِ من
دستان ِ سبزپوش ِ تو را سایبان نوشت
.
دنبال ِ رد ِ پای تو گشتم ، نیافتم ...
گویی خدا نشان ِ تو را بی نشان نوشت
.
می خواستم تو را بنویسم ولی نشد
با من بگو چگونه تو را می توان نوشت ؟
.
جنگل همیشه نام ِ تو را سبز خواند و بس
دریا تو را برای خودش بی کران نوشت
.
دیدم تمام ثانیه ها باتو می وزد، آری . . .
باید تورا همیشه " امام زمان " نوشت
----------------------------------------------------

سلام عرض و ادب


*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
--> وبلاگ فقط برای خدا آپ شد... منتظر حضور گرمتون هستم<--
*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*

التماس دعا

علیکم سلام
اربعین آمد دلم را غم گرفت بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت.
تشکر از شعر زیباتون
حتما سر میزنم.

آشنا جمعه 21 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 22:57

علیکم سلام
وقت شما هم بخیر
تسلیت...

ایام بر شما هم تسلیت باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد