بصیرت

معارفی،سیاسی

بصیرت

معارفی،سیاسی

شهدا رخ نشان دادند


http://bachehayeghalam.ir/wp-content/uploads/2015/03/%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%DB%8C%DA%A9%D8%AA%D8%A7.jpg


بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین. آن چیزی که ما احساس می‌کنیم، هرموقع در جامعه‌مان به شهدا نیاز باشد، خودشان رخ نشان می‌دهند. در دوره‌های سیاسی این ممکلت، در هر دوره‌ای از مباحث اقتصادی یا فرهنگی یا حتی دوره‌هایی که روحیه سلحشوری و نظامی لازم بوده و افزایش روحیه جهادی در بین مردم و جوانان‌مان بیشتر شود شهدا رخ نشان دادند. آنها قطعاً بدون اذن خدا و امام زمان(عج) رخ نشان نمی‌دهند. تا اذن آنها نباشد، رخ نشان نمی‌دهند. ولی امروز که این شهدا و غواصان رخ نشان دادند، قطعاً حکمتی دارد و قطعاً هرکسی را هم با یک حکمتی به پای تدفین و تشییع‌ و تجلیل‌شان می‌کشانند.

  

به همین خاطر، اولا این روزها خیلی باید مواظبت کنیم که حکمت حضور ما به پای شهدا چیست نه علت حضورمان. رخ نشان دادن آنها حکمتی دارد. قطعاً حضور ما به پای آنها و تکریم و تشییع و تدفین آنها حکمتی دارد؛ ثانیاً بالاخره هر جنگ و نبردی بالا و پایین‌هایی دارد، کم و زیادهایی دارد. ولی چون جنگ ما جهاد فی سبیل‌الله بود، جبهه ما جهاد فی سبیل‌الله بود، نظام ما به خاطر خدا بود، فرمانده ما خدایی بود، جمع ما خدایی بود، مرگ آخر قصه‌ای که برای بچه‌ها پیش آمد یعنی شهادت، خدایی بود، امروز می‌بینیم که باوجود همه مسائلی که در جنگ اتفاق افتاده به‌گونه‌ای آن حرکت باعث برکت شده است.

امروز یک تکه استخوان، امروز یک تشییع جنازه، امروز یک شهید گمنام چه‌قدر اثر می‌گذارد؟ آن شبی که در کربلای ۴ کار قفل کرد، آن شبی که در ام‌الرصاص و شلمچه کار گیر کرد به‌ظاهر خیلی غصه‌دار و دل نگران شدیم. ولی اگر از هر رزمنده‌ای می‌پرسیدی می‌گفت «ما رأیت الا جمیلاً». ما جز زیبایی چیزی ندیدیم. این زیبایی را حالا می‌فهمیم که چگونه در اربعین بین نجف و کربلا داریم قدم می‌زنیم و ذکر می‌گوییم و با جوانان دیگر کشورها صحبت می‌کنیم. امروز صدام کجاست و جایگاه امام چیست؟ نام و یاد امام امروز در تمام عالم پیچیده است. یاد شهدا هم همین‌طور.

شاید برای ما شهدایی با دست بسته می‌آورند، ولی به ما یاد می‌دهند که چگونه ما دست شما را در همه عالم باز گذاشتیم. امروز انسان بسط معنویت را می‌بیند. امروز انسان عطش معنویت را می‌بیند. این داعشی که می‌بینید، این شبکه‌های اینترنتی و اجتماعی و هالیوود و اوضاعی که دشمنان در دنیا به پا کردند را که می‌بینید نتیجه بسط جبهه حق است، نتیجه وحشتی که دشمن کرده است. هر چه برگه دارند رو می‌کنند.

آن روزی که گزارش راهیان نور را خدمت مقام معظم رهبری بعد از روی کار آمدن دولت نهم دادیم آقا فرمودند که آن تحولی که در جامعه ایجاد شد نتیجه کاروان راهیان نور و تشییع جنازه شهدای گمنام بود. یک روزی شهدا رخ نشان دادند و یک روزی قدرت جبهه حق از آستین شهدا و تشییع جنازه شهدا و از این گرمی وجود شهدا در آمد و آن تحول عظیم را در جامعه دیدیم. خیلی وقت‌ها خیلی چیزهایی را که ما فکرش را هم نمی‌کنیم اتفاق می‌افتد. «من حیث لایحتسب» یعنی چه؟ یعنی از یک جایی می‌دهند که فکرش را نمی‌کردی و بیشتر از آن چیزی که می‌خواستی. امروز به نظر من تشییع جنازه شهدای غواص و یاد و نام شهدای غواص و دست بسته آنها برای ما پیام و حکمت دارد و تکمیل می‌کند آن حرف حضرت آقا در ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ در کنار مرقد مطهر حضرت امام که نباید یاد و نام امام فراموش شود وگرنه ملت ایران سیلی می‌خورد.

به همین خاطر همین غواص‌هایی که قوس زدند در عمق عبودیت حضرت حق و آن مروارید عظیم را در دل جهاد و شهادت پیدا کردند امروز آمدند به ما بگویند که با عمل برای خدا و حرکت به سمت عبودیت می‌شود راه را پیدا کرد. اگر یک روزی بچه‌ها آنجا در اسارت دشمن سیلی خوردند، برای اینکه امروز ما سیلی نخوریم. اگر یک روزی دستشان بسته بود و زیر شکنجه‌های بعثی‌ها جان دادند برای اینکه امروز گیر نیافتیم و گرفتار نشویم.

امروز تشییع پیکر شهدای غواص به ما یاد می‌دهد در آن آب سیاه، شب سیاه و لباس سیاه به‌خاطر خدا روی آب خوابیدند. بدون هیچ امکاناتی و تجهیزاتی برای خدا حرکت کردند و به سمت دشمن رفتند و آن فتح بزرگ را در فاو شاهد بودیم. اگر یک روزی در کربلای ۴ کار قفل کرد ولی معبر کربلای ۵ باز شد. اگر غواص‌ها جانانه در کربلای ۴ جنگیدند، معبر در کربلای ۵ پیدا شد و آن عمل مجاهدانه در راه خدا باعث شد در کربلای ۵ به دیواره‌های بصره نزدیک شویم. به همین خاطر هرکجا برای خدا و قوی و محکم حرکت کردیم دشمن دستش را بالا گرفت. هرکجا کوتاه آمدیم، هرکجا کوتاه فکر کردیم و کوته‌نظری کردیم، هرکجا حواس‌مان پرت شد و کم گذاشتیم کاره گره خورد. با اینکه امام قطعنامه ۵۹۸ را - در یک مرحله‌ای روی آن تکلیفی که امام احساس کرد و آن جام زهر را نوشید که جام زهر را خودی می‌دهد و تیر را دشمن می‌زند - قبول کرد، تازه دشمن حمله سنگین را بعد از قطعنامه ۵۹۸ در محورهای جنوب و غرب انجام داد که بعد در حرکت سیل‌آسای مردم به سوی جبهه‌ها همه دشمن پا به فرار گذاشت؛ که بعضی‌ها وقتی به حضرت امام گفتند «حالا ما با سیل عظیم جمعیتی که به جبهه آمد، دشمن را تعقیب کنیم و برویم دنبال دشمن و شکست قطعی دشمن را رقم بزنیم» امام گفت: «نه، من دیگر قطعنامه را قبول کردم.»

به همین خاطر هرکجا برای خدا حرکت کردیم و هرکجا حرکتی فی‌سبیل‌الله انجام شد اگر دست‌مان هم بسته شد و گرفتار هم شدیم دیدیم که بعدها معبر کربلای ۵ باز شد. دیدیم که اگر دست این غواص‌ها را بستند اما حالا که اعتراف بعثی‌ها و عمال رژیم بعثی که در اردوگاه‌ها بودند را می‌خوانیم می‌بینیم که آنها اسیر و گرفتار بچه‌ها بودند. آنها در اردوگاه‌ها جلوی آزادگان ما کم آورده بودند. امام قبل از قبول قطعنامه پیامی دارد که می‌فرمایند: «ای آزاده‌ها، ای احرار، بپا خیزید. امروز روز مقاومت است. امروز کمربندها را محکم ببندید. اینها می‌خواهند ما را زیر چکمه‌های خودشان خرد کنند و آخ هم نگوییم» اگر یک ذره حواس‌مان جمع نبود و پرت شد قصه قطعنامه پیش آمد، هرچند دوباره همه با حرکت عظیم به جبهه حضور پیدا کردند، اما کار از کار گذشته بود.

اگر امروز آقا به ما تذکر می‌دهد که با دور شدن از آرمان‌های امام، ملت ایران سیلی می‌خورد این حرف‌ها را خیلی باید جدی بگیریم. آقا عالم و عارف و حکیم و نائب امام مهدی(عج) است. تذکرها و تلنگرها و توجه‌های ایشان خیلی مهم است. به همین دلیل امروز که غواص‌ها آمدند تا در این شهر دل‌مان تشییع شوند قطعاً حکمتی دارد و قطعاً حرف از یک عهد و پیمانی است. شاید آمدند یک بار دیگر از ما عهد بگیرند و یک بار دیگر ما را با آرمان‌های امام و اهداف انقلاب آشنا کنند و متوجه و متنبه کنند. به اعتقاد من شهدای غواص این‌بار آمدند یک‌بار دیگر از ما برای آرمان‌های امام و تجدید بیعت با نائب امام مهدی یعنی حضرت آقا از ما عهد بگیرند. من فکر می‌کنم این تشییع جنازه و حضور غواص‌ها «بله‌برون» دیگری است. برای امام مهدی و نائب امام مهدی بله‌برون دیگری است. این غواص‌ها آمدند از ما بله بگیرند برای نائب امام مهدی و آرمان‌های امام و اصول انقلاب.

آنچه که ما در انقلاب یاد گرفتیم، این انقلاب و نظام مبتنی بر «نیّات» است و بر عنایات است. آن شب والفجر ۸ که «مضطر» بودیم و نمی‌دانستیم باید چکار کنیم که آیا امروز ما از رودخانه رد می‌شویم؟ وقتی هم از رودخانه رد شدیم و آن طرف آب رسیدیم منقطع بودیم. راه برگشت به عقب نداشتیم. پشت سر ما روخانه عظیمی بود. آن نبرد کربلایی عاشورایی، ۶۰ ۷۰ شبی که در کارخانه نمک اتفاق افتاد تا خط فاو تثبیت شد. هرجا مضطرب بودیم که نکند ما را از جبهه بیرون کنند و هرجا منقطع بودیم که راه برگشت نداشتیم، پیروزی‌های بزرگ دیدیم. در شب کربلای ۴ هم بچه‌ها خیلی مضطر بودند و کمی هم شاید ته دلمان این تصور بود که رودخانه همان رودخانه است که به فاو رسیدیم. یک‌جای کار قفل کرد، یک جایی که وقتی شب کربلای ۴، یکی از بچه‌ها قرآن را باز کرد آیه ۱۱۸ از سوره توبه آمد که «وعلى الثلاثة الذین خلفوا حتى إذا ضاقت علیهم الأرض» که ما زمین را به شما تنگ می‌کنیم، یک‌جایی حواس‌مان پرت شد، یک جای کار لو رفت و قفل کرد و خداوند با یک تذکر و تنبه و عدم فتحی ما را متوجه کرد، شد دوباره آن مضطرب منقطعی که رفتیم ۱۹ روز بعد با دل‌های شکسته عدم‌الفتح کربلای ۴ به کربلای ۵ تبدیل شد که در کربلای ۵ آن فتح‌الفتوح عظیم پیش آمد.

در سختی های انقلاب هم به مضطرِ مضطربِ منقطع نگاه می کنند، در این انقلاب قرار است سنن الهی محقق شود. هروقت حواس‌مان پرت شود و نگاه‌مان به لب ولی نباشد و گوش ما به نجوای نائب امام نباشد یک اشکالی پیش می‌آید. امروز هم در مملکت‌داری و در آشوب و بلبشوی سنگین دنیا و در تحریم‌ها و تهدیدها هرجا توسل و توکل کردیم و هرکجا توجه به دو لب حضرت آقا کردیم، پیروزی ما قطعی بود. هرکجا قوس زدیم و در عمق بی‌کران این جامعه عظیم الهی و توحیدی و خداپرست غواصی کردیم و هرکجا توجه‌مان به قدرت درونی این ملت بود، هرکجا به قانون و سنن الهی معتقد شدیم و به کفار پشت کردیم هرکجا به دشمنان پشت کردیم و تودهنی محکم به دشمنان زدیم و محکم ایستادیم «کالجبل الراسخ» و «بنیان مرصوص»، پیروزی را دیدم. ضمن اینکه ۳۷ سالی که از انقلاب گذشته، ۳۷ زمستان به این انقلاب گذشته و ۳۷ سیاهی به ذغال دیدیم.

ما در این انقاب منافقین دیدیم، ما در این انقلاب بنی‌صدر دیدیم، ما کودتای نوژه دیدیم، ما در انقلاب آمدن آمریکا‌یی‌ها و آن اتفاق در طبس را دیدیم و ملائک بدر و خیبر را دیدیم. ما در این انقلاب نبرد گنبد و درگیری‌های سیستان را دیدیم. ما در این انقلاب سرهای بریده و خیلی عمل‌های فجیع‌تر از آن چیزی که امروز داعشی‌ها انجام می‌دهند توسط کومله و دموکرات و منافقین در کردستان دیدیم. ما در این انقلاب ۱۷هزار شهید ترور توسط منافقین دیدیم. ما در این انقلاب نبرد ۸ ساله دیدیم. ما در این انقلاب شریعتمدار و مهاجرانی و کدیور و گنجی را دیدیم. ما در این انقلاب کارگزاران سازندگی و اصلاحات دیدیم. ما در این انقلاب کروبی و میرحسین و منتظری قائم مقام رهبری دیدیم. ما در این انقلاب خیلی مطالب انحرافی دیدیم. ما در این انقلاب انشقاقی‌ها و جداشده‌ها را دیدیم. بعضی یادشان رفته است که در این انقلاب چه اتفاقاتی افتاده است. ما در این انقلاب محقق شدن «یا دلیل متحیرین» را دیدیم. ما در این انقلاب محقق شدن «تبارک الله احسن الخالقین» دیدیم. ما در این انقلاب محقق شدن وعده‌های خداوند را دیدیم. ما در این انقلاب تحقق سنن الهی را دیدیم. ما در این انقلاب گوش چشم امام عصر را دیدیم. ما در این انقلاب ملائک بدر و خیبر دیدیم. پیروزی بعد از پیروزی و فتحی بعد از فتحی دیدیم. ما در این انقلاب رشد و تعالی علمی کشور را دیدیم. ما در این انقلاب ارتقای جایگاه اقتصادی کشور در سطح منطقه را دیدیم. ما در این انقلاب تربیت انسان‌های مجاهد و مؤمن و مخلص را دیدیم. ما در این انقلاب شرکت‌های دانش بنیان درجه یک در سطح منطقه و در آینده نزدیک در دنیا را دیدیم. ما در این مملکت ابن سینا و شیخ طوسی و شیخ بهایی و خمینی و خامنه‌ای و شهدا و غواص‌هایی را دیدیم که هر موقع لازم باشد رخ نشان می‌دهند و زیر آب و از زیر خاک‌ها و رمل‌ها و درون کوه‌ها و شیارها و دشت‌ها سر بیرون می‌آورند و یک‌جوری دوباره صدای «هل من ناصر» حسین زمان را به گوش ما می‌رسانند. ما در این انقلاب اتفاق‌های عجیبی را دیدیم. مهم این است که خیلی‌ها درس نمی‌گیرند. ما در این انقلاب قطاری را دیدیم که به سرعت به سوی یک تمدن نوین اسلامی، سمت یک عصر ظهوری در حال حرکت است که بعضی در بعضی ایستگاه‌ها پیاده می‌شوند و بعضی در بعضی ایستگاه‌ها سوار می‌شوند و بعضی در بعضی‌ ایستگاه‌ها توسط رئیس قطار گوش‌شان گرفته می‌شود و بیرون انداخته می‌شوند. این قطار به سرعت سمت یک هدف نورانی می‌رود. بعضی‌ها خلاف آن مسیر دارند قدم می‌زنند و فکر می‌کنند دارند خلاف قطار می‌روند و خلاف نگاه کلان امام و انقلاب دارند می‌روند، قطعاً یک‌جایی از قطار پیاده می‌شوند. خیلی‌ها در مسیر این حرکت قطار پیاده شدند. از طرفی رویش نسل پرطراوت جوان را دیدیم. به همین خاطر آن چیزی که در این انقلاب محقق می‌شود وعده الهی است که امام می‌گوید این انقلاب مقدمه طلیعه ظهور است و قطعاً وقتی این انقلاب در ۱۵ خرداد در الله اکبر اذان صبح قبل از طلیعه ظهور شروع شد و بنای حکومت در ۲۲ بهمن ۵۷ محقق شد، قطعاً تا طلوع خورشید بعضی در بین‌الطلوعین خوابشان می‌برد این طبیعت بین‌الطلوعین است که خیلی دم طلوع خوابشان می‌برد.

یک موقعی یک سپاهی بیرون می‌آید برای نبرد با کفار که ۳۱۳ نفر بیشتر نیستند. می‌روند قافله تجاری قریش را بگیرند. ولی دشمن با سپاه ۹۰۰ نفره تا دندان مسلح است. شکست سپاه اسلام قطعی و حتمی بود. ۳۰۰ نفر مقابل ۹۰۰ نفر تا دندان مسلح به نیت گرفتن قافله تجاری قریش آمده بودند که خوردند به سپاه تا دندان مسلح قریش. دو راه بیشتر نبود یا صلح و والسلام و یا همه شمشیر بکشند. وقتی هم شمشیر بکشند یعنی کشته شدن قطعی بود. وقتی آنها همه گفتند اگر اسلام نباشد می‌خواهیم ما هم نباشیم، آن شب همه شمشیر را کشیدند و تا صبح «فلیتضرع» بودند، ضجه و زاری و دعا و توسل به درگاه حضرت حق بود. خداوند صبح این انقطاع را دید و ملائک بدر را فرستاد. ما به میزانی که از آن عالم منقطع شویم، از کفار منقطع شویم و امید و توکل‌مان به خداوند بیشتر شود، متصل می‌شویم؛ به میزانی که منقطع بشویم متصل می‌شویم. اگر ملائک بدر حق هستند، اگر ملائکی که آمدند به کمک رسول خدا به حق است، اگر این جدایی غیبی حق است، اگر وقتی نزدیک دشمن می‌شدیم، در این خاکریزها «واجعلنا» می‌خواندیم و دشمن ما را نمی‌دید و تا خاکریز دشمن نفوذ می‌کردیم حق است، اگر رعب الهی به جبهه کفر حق است، اگر قرآن و اسلام و آیات و روایات و حضور امام عصر و ایمان و اراده مؤمنین در تجلی رحمت و برکت خدا به مؤمنینش و عبودیت حق است و اگر خدا هست و معنای بعضی از حرکت‌ها و حرف‌ها را نمی‌فهمیم پس باید باور داشته باشیم. اگر به حقانیت اینها آدم شک داشته باشد و اگر در ایمان و اراده ضعف داشته باشد مگر اینکه یک‌جایی طرف کم آورده است، مگر اینکه طرف از اول باور نداشته است. اگر ایمان‌ها به کفر برود و اعتقادات به بی‌اعتقادی برود، اگر دین‌داری‌ها به نفاق برود، آن‌وقت کافر به ولایت حق و ولایت فقیه می‌شویم. خیلی از اتفاقاتی که کار را به قطعنامه و جام زهر کشاند از کافر شدن به ولایت فقیه بود که این اتفاق افتاد. هرجا کفر و نفاق بیاید حتما نگاه‌ها و تدبیرها و تصمیم‌ها و حرکت‌ها و بیانات عوض می‌شود.

امروز اگر این غواص‌ها می‌آیند برای ما پیام دارند که ما رفتیم تا شما بمانید. ما رفتیم تا شما راحت زندگی کنید، ما رفتیم تا شما انتقام خون ما را بگیرید. آنها پیام دارند که اگر ما رفتیم و مروارید عالم خلقت که شهادت و لقاءالله است دست پیدا کردیم، شما از خدا جدا نشوید و به لقاء الهی امیدوار باشید. اگر ما رفتیم و خون‌مان راه کربلا و اربعین را باز کرد، شما راه ما را ادامه دهید. پیام دارند هرکسی باید روز اربعین باید در بیابان‌ها نجف و کربلا باشد، امروز پیام دارند که هرکسی باید پشتیبان ولایت باشد، امروز غواص‌ها برای ما پیام آوردند که هرکسی باید پای کار ولایت تا شهادت بایستد.

یک روزی این غواص‌ها رفتند جانشان را دادند، امروز از ما یک تشییع جنازه می‌خواهند یک روز رفتند جانشان را دادند امروز از ما حضور در خیابان می‌خواهند. یک روز رفتند جانشان را دادند، امروز از ما حمایت از ولایت می‌خواهند. اگر یک روز رفتند جانشان را دادند، امروز از ما یک ابراز محبت می‌خواهند. اگر جانشان را دادند، امروز شاید چند قدم دنبال اینها راه رفتن و اشکی از چشم‌مان به شوق زیارت اینها در قیامت می‌خواهند. اگر آن روز جانشان را دادند، از ما می‌خواهند راهشان را ادامه دهیم. آن‌روز اگر جانشان را دادند، از ما می‌خواهند که در مزار و مدفن‌شان، مادرشان را تنها نگذاریم.

اگر روزی رفتند جان‌شان را دادند که امروز تربت‌شان به قول حضرت امام دارالشفای عاشقان و عارفان و دل‌سوختگان تا قیامت شود. امام گفت: «تربت پاک شهیدان را دارالشفا است»، نگفت درمانگاه است. یعنی آمدند دل‌های ما را شفا دهند، غم و غصه‌های دل ما را بردارند. امروز شهدا آمدند با پر و بال سوخته‌شان دل ما را خانه‌تکانی کنند. به همین خاطر حضور ما در تشییع و تدفین اینها ابراز عشق و علاقه و نکوداشت و پاسداشت محبت و ابراز ارادت هم‌سفری و هم‌رازی و هم‌فهمی و هم‌درکی از آرمان‌های آنهاست و خوشنودی قلب مادران و پدران و دختران و پسران و نامزدهای آنان است که سال‌ها چشم انتظار آنها بودند و ما با حضور خودمان قلب آنها را خوشحال می‌کنیم.

نظرات 4 + ارسال نظر
آشنا جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:06

خوشا آنانکه که با عزت زگیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند...

الهم رزقنا....

* گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست
شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفت‌آوری است. ما چون به مشاهده شهدا عادت کرده‌ایم و گذشتها و ایثارها و عظمتها و وصایا و راهی که آنها را به شهادت رساند، زیاد دیده‌ایم، عظمت این حقیقت نورانی و بهشتی برایمان مخفی میماند؛ مثل عظمت خورشید و آفتاب که از شدّت ظهور، برای کسانی که دائم در آفتابند، مخفی میماند.

در دوران گذشته، وقتی که یک نمونه از این نمونه‌های شهدای امروز ما، از تاریخ صدر اسلام انتخاب و معرفی میشد و شرح حال او بیان میگردید، تغییر واضح و شگفت‌آوری در دلها و جانها و حتی در همها و نیّتها به وجود میآورد. هر یک از این ستارگان درخشان، میتواند عالمی را روشن کند. بنابراین، حقیقت شهادت حقیقت عظیمی است.
اگر این حقیقت، به وسیله کسانی که امروز در قبال شهیدان مسؤولیت دارند، زنده بماند، حفظ و تقدیس گردد و بزرگ نگاه داشته شود، همیشه تاریخ آینده ما، از این ایثار بزرگی که آنان کردند، بهره خواهد برد. همچنان که تاریخ بشریّت، هنوز از خون به ناحق ریخته سرور شهیدان تاریخ، حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین علیه الصّلاة والسّلام بهره می‌برد؛ چون کسانی که وارث آن خون بودند، مدبّرانه‌ترین و شیواترین روشها را برای زنده نگهداشتن این خون به کار بردند.

گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم‌السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم.
بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدا ۱۳۷۶/۰۲/۱۷

آشنا جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:25

سلام علیکم
بله درسته .
ان شالله با توکل برخدا بتوانیم هرچه بیشتر و بهتردر این راه گام برداشته و به لطف خدا سرانجام ما شهادت....

سپاسگزارم از یادآوری شما

علیکم سلام
این فرموده حضرت اقا هستش،انشاا.. که همه بتونیم عمل کنیم،نه فقط حرف بزنیم.
وخود حضرت آقا فرمودند:
جلسات بزرگداشت شهدا، ادامه‌ی شهادت است.
انشاا.. که ادامه اش به مرگ تاجرانه ختم به خیر بشه.
خواهش میکنم سایت حضرت آقا بود که یادآوری برای همه کرد و بهره بردیم.

آشنا جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:40

بله!توفیق بازدید ازسایت و مطالعه فرمایشات حضرت آقا رو داریم
ان شالله موفق و سربلند باشید همسنگر
یاعلی

انشاا.. شما هم موفق و سربلند و پیروز باشید.
علی یارتون

آشنا یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 16:58

ازکسانی که باخون شهیدان تجارت می کنند ،متنفرم،نمی توانم ببینم که ارزش های الهی و حتی قداست انقلاب،بازیچه سیاستمداران و تجارماده پرست شده است.(شهید دکترچمران)

****************

خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.
خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.
خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.
خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.
خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.
خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

***************

سلام علیکم
سالروز شهادت شهید دکترمصطفی چمران گرامی باد .

علیکم سلام
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه ‏ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، ‌از شیر بیشه نبرد و عارف شب‏های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران ، بسیار سخت بلکه محال است سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک ‏اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان ، سخت و دشوار است.
مصطفی چمران یکی از اینان است که شاید روزگار مثلِ او را کمتر به خود ببیند. او یک روز قبل از شهادت، با بدن خویش این‌گونه نجوا می‌کند: «در این لحظات آخر عمر، آبروی مرا حفظ کنید. من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم؛ آرامش ابدی! دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شما را استثمار نخواهم کرد. دیگر به شما بی‌خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه، ضجّه نخواهید کرد. از بی‌غذایی، از گرما و سرما شِکوه نخواهید کرد. آرام و آسوده برای همیشه در بستر نرم خاک، آسوده خواهید بود، اما… اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقاء با پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ، باید زیبا باشد.»

آری! مؤمن جهادی، خواب‌آلوده نیست؛ شیفته بیداری‌ست. با کارِ پیوسته کمرشکن، عَرَقْ‌ریزان و دوان، سرنوشت را وارد می‌کند که سنگر به سنگر در برابر ایمان و اهداف و برنامه‌های او عقب بنشیند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد