مردم حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود
آنانکه هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند. این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند. روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانوادههای محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود.
پیام امام خمینی ره به روحانیون (منشور روحانیت) 3 اسفند 1367، صحیفه امام، ج21، ص: 292
ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم
استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا میزنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر مینماییم.
ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام میگذریم.
من قبلًا نیز گفتهام همه توطئههای جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان شاء اللَّه تمام رگههای وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.
پیام امام خمینی ره به روحانیون(منشور روحانیت)3 اسفند1367، صحیفه امام،ج21،ص: 292
قدرتها و در رأس قدرتها، آن دو امپراتورى مسلط زمان ما - که یکیشان اول انقلاب ما بود و امروز دیگر نیست؛ یعنى امپراتورى شرق، و یکى دیگر هنوز سر پاست؛ تا کى او هم از پاى در بیاید - از اول فهمیدند که اگر این فکر و این نظام و این تمدن جدید به صحنه بیاید، آنها باید بساطشان را جمع کنند؛ آنوقت دیگر از قلدریها و غارتگریها و تاختوتازها و زورگوییهایشان - که هنوز دنیا دارد این زورگوییها را از رأس استکبار، یعنى امریکا مىبیند - اثرى باقى نمىماند؛ لذا با اسلام و با جمهورى اسلامى مبارزه کردند. از روز اول که احساس شد جمهورى اسلامى سر سازش با قلدرهاى عالم را ندارد، مورد دشمنى قرار گرفته، تا امروز که دشمنان هرچه توانستهاند، کارشکنى کردهاند. بله، به زبان مىگویند که ما مىخواهیم روابط خود با جمهورى اسلامى را حسنه کنیم؛ اما آنها در این حرف صادق نیستند. مرتب از رئیس جمهور امریکا سؤال مىکنند که نظر شما راجع به روابط با جمهورى اسلامى چیست؛ او هم مىگوید ما جداً اصرار داریم که روابطمان را با ایران حسنه کنیم! این حرف، یک حرف غیرصادقانه است. بله، با جمهورى اسلامىِ اسمى، با جمهورى اسلامىیى که از ارزشها و هدفهاى اسلامى صرفنظر کند، با جمهورى اسلامىیى که دیگر اسمش یک دروغ خواهد بود، امریکاییها حاضرند آشتى کنند و همکارى نمایند؛ اما با جمهورى اسلامىیى که ارزشهاى اسلامى را به صورت حیاتىترین خواستههاى خود در دست بفشرد و از آن صرفنظر نکند، دلشان صاف نیست و نخواهد شد.
»ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند«
عالم اسیر جزر و مد بی قراری ات
طوفان چه کرده با دل دریا کناری ات
رخ در محاق برده ای ای ماه نیمه جان
نیلی شده ست روی تو از زخم کاری ات
دریای صبر…کوه نجابت…شکوه عشق
حیرت زده ست عاشقی از بردباری ات
در راه عشق صرف نظر کردی از وجود
جان جهان فدای ولایتمداری ات
تشبیه تو به هرچه به جزتو قشنگ نیست
پیش رخ تو نیلی دریا که رنگ نیست
درخانه سادگی و صفا موج می زند
در هر طرف حضور خدا موج می زند
لب بسته ایم و ناله ی دلهایمان بلند
در این سکوت محض، صدا موج می زند
مادر کنار پنجره پهلو گرفته است
بابا میان اشک و دعا موج می زند
سجاده ات دریچه ی بازی ست رو به عرش
درآن عبادت دوسرا موج می زند
گرچه دلش از آنهمه غم در تلاطم است
با این وجود وقت دعا فکر مردم است
کوه از غم تو دست به پهلو گرفته است
با ناله ات زمین و زمان خو گرفته است
از بازوی شکسته نگفتی که نشکند
کرار از تو قوت بازو گرفته است
ای چادر تو اوج حجاب و عفاف زن
از کور، مثل تو چه کسی رو گرفته است?
در پرده های عصمتی و خانه ی تو نور
امروز شمع عمر تو سوسو گرفته است
از خانه ی تو نور به افلاک می رود
جان ابوتراب سوی خاک می رود
سرمایه ی سلاله ی نور و امامتی
امّید نا امیدی روز قیامتی
مدیون بخشش تو مدینه… نه…عالم است
آغاز بخششی و تمام کرامتی
آتش کجا و دیده ی گریان ماتمت
لبخند سربلندی روز ندامتی
با پهلوی شکسته به دنبال مرتضی
چشم جهان ندیده چنین استقامتی
باید در عاشقی به شما اقتدا کنیم
رخصت گرفته ایم که مادر صداکنیم
***** *****
شاعر: محمد جواد الهی پور
به شب برآمد تا اینکه آفتاب کند
قیام کرد، قیامی که انقلاب کند
قیام کرد دلیرانه تا امامش را
برای اذن جهاد این چنین مجاب کند
چنان به پشت در خانه رفت تا مولا
به روی غیرت او بی گمان حساب کند
ز عمر اندک گل، مرگ باغبان حتمی ست
گلی که خواست بر این رفتنش شتاب کند
علی که لکه خون روی خاک ها دیده
دگر به خون دو دیده فقط خضاب کند
کمک کنید که بانو به خاک افتاده
در این مدینه کسی نیست تا ثواب کند؟!
چراغ هر شب افلاک روی خاک افتاد
و خاک غم به سر خویش بوتراب کند
هلال قامت بشکسته اش اگر کج بود
هنوز ماه رخش صورتی مفرج بود
به دست اگرچه علی وار ذوالفقار نداشت
شکوه حیدری اش فوق اوس و خزرج بود
طواف کرد همه عمر را به گرد علی
نظاره بر رخ مولا برای او حج بود
بهانه بود در و کوچه بنی هاشم
مدینه با گل بی خار مرتضی لج بود
دگر گذشته از این حرف ها ولی ای کاش
که نوک میخ در خانه اش کمی کج بود
نیامده ست بماند، شهیده خواهد رفت
کبوتر از دل لانه پریده، خواهد رفت
به عزم رخنه به شب بود اگر کفن پوشید
سپید آمد و وقت سپیده خواهد رفت
زنی که دین خدا استوار شد با او
دریغ و درد که اکنون خمیده خواهد رفت
زنی که دستش با تازیانه شد کوتاه
کنون که دست ز دنیا کشیده خواهد رفت
در آن زمان که مدینه به خواب غفلت خویش
میان بستر جهل آرمیده، خواهد رفت
و خواهد آمد روزی که راس دشمن او
به دست تیغ کج آب دیده خواهد رفت
***** *****
شاعر: پیمان طالبی