من اوّلاً براى شما برادران و خواهران عزیز بیان کنم که اهداف جنجال تبلیغاتى امریکاییها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنیا چیست. اینکه دائماً مىگویند ایران مىخواهد با امریکا مذاکره کند؛ ایران مىخواهد بتدریج رابطه با امریکا برقرار کند، هدفشان از این حرفها چیست؟ چه مىخواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چیزى هستند؟ آنچه مسلّم است، دنبال خیر جمهورى اسلامى و خیر ملت ایران نیستند؛ اینکه واضح است. تا به حال در طول این نوزده سالى که از انقلاب مىگذرد، هم حکومت امریکا، هم مطبوعات امریکا و هم رسانهها و تلویزیونها و رادیوهاى امریکا، تا آنجایى که توانستند، به ملت ایران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خیانت کردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگى که ما داشتیم و در قضایاى اقتصادى، یکجا اینها به نفع ما کار نکردند؛ حال هم از همان قبیل است.
پس، هدفشان چیست؟ هدف، چند چیز است. که من به اختصار عرض مىکنم. شما روى مطالبى که عرض مىکنم، فکر کنید؛ مخصوصاً شما جوانان تحصیلکرده، دانشآموزان، دانشجویان و طلاب علوم دینى، درست دقت و تأمل کنید؛ چون اینها مسائل مهمى است. یک ملت هم غالباً در همین جاهاى علىالظاهر کوچک است که سرنوشتش ساخته مىشود. چنین مقطعى، اگر مردم، جوانان، مسؤولان و دیگران درست نفهمیدند که حقیقت قضیه چیست، زاویهاى باز مىشود که خداى نخواسته همین زاویه، به فناى همه چیز منتهى خواهد شد. معمولاً اینطور است؛ لذا خیلى مهم است که درست دقّت شود.
هدف اینها چیست؟ هدف حکومت امریکا و دستگاه امپراتورى خبرى امریکایى از این حرفها چیست که مرتّب مىگویند: ایران مىخواهد مذاکره کند؟
1- تبدیل عامل وحدت ملت ایران به اختلاف
هدف، چند چیز است: یکى اینکه اینها مىخواهند آن چیزى را که تا امروز وسیله وحدت ملت ایران بوده است، به وسیله اختلاف ملت ایران تبدیل کنند. تا به حال آحاد ملت ایران به خاطر اینکه مىدانستند دولت امریکا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنى امریکا، اگر یک وقت اختلافات جزئى هم داشتند، کنار مىگذاشتند و متّحد مىشدند. مقابله با امریکا، یکى از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها مىخواهند با این جنجالها، همین وسیله وحدت را، به وسیله اختلاف تبدیل کنند. این علیه آن، آن علیه این. این بگوید مذاکره، آن بگوید مذاکره چه فایدهاى دارد؛ آن یکى بگوید چه ضررى دارد؟ یک عدّه از این طرف بحث کنند، یک عدّه از آن طرف بحث کنند! واینها هم این وحدت عظیم ملى را که ملت ایران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ایران تبدیل کنند.
2- از بین بردنِ قبحِ قضیه ی مذاکره و رابطه با امریکا
هدف دوم این است که مىخواهند با تکرار این قضیه - مذاکره و رابطه با امریکا - قضیهاى را که در چشم ملت ایران، به دلایلى منطقى، یکى از زشتترین چیزهاست، قبحش را از بین ببرند. تا حدّى که در نماز جمعه مىشود حرف زد، خواهم گفت که دلایل منطقى آن چیست. مىخواهند قبح این را از بین ببرند؛ مثل کارى که سرِ قضیه اسرائیل با اعراب کردند.
یک روز بود که دولتهاى عرب، صحبت کردن با اسرائیل، رابطه با اسرائیل و حتّى آوردن اسم اسرائیل را یکى از کارهاى بسیار زشت مىدانستند. اینها با مطرح کردن و پیش کشیدن این قضیه، آنها را یکى یکى از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدریج کارى کردند که قبح این قضیه ریخت؛ حتّى دولتهایى که در مرزهاى اسرائیل نیستند و هیچ خطر و ضررى هم از اسرائیل نمىبینند، در خانه خودشان نشستهاند و صحبت از مذاکره با اسرائیل مىکنند! واقعاً چه لزومى دارد؟ اما مىکنند؛ چون قبحش ریخته است.
ملت ایران به دلایل کاملاً محکم و با استدلال منطقى، دولت امریکا را دشمن خود مىداند؛ که من بعداً اشاره خواهم کرد. همه ملتهاى دنیا هم این را از ملت ایران شناختهاند و با چشم تعظیم و تجلیل به این نگاه مىکنند. بتدریج مىخواهند قبح این را از بین ببرند و یک کار عادّى و معمولى بکنند.
3- مهم بودنِ اصلِ مذاکره با ایران براى امریکا به عنوان ابرقدرت
هدف سوم این است که اصل مذاکره با ایران، براى امریکا به عنوان ابرقدرت، بسیار مهم است. ممکن است بعضى تعجّب کنند و بگویند مگر ایران چیست که براى امریکاى ابرقدرت، مهم است که با ایران پشت میز مذاکره بنشینند؟! بله، بسیار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برایش خیلى مهّم است. ابرقدرت، یعنى آن قدرتى که از همه قدرتهاى سیاسى دنیا بالاتر است و مىتواند اراده خود را بر آنها تحمیل کند.
یک روز دو ابرقدرت در دنیا بودند - امریکا و شوروى - و هر کدام منطقه نفوذى داشتند؛ هر کار هم مىخواستند، مىتوانستند بکنند. حتّى امریکا در مقابل آن دشمن، موشکهاى امریکایى - کروز و غیره - را در کشورهاى اروپایى مستقر کرده بود؛ بیچاره اروپاییها هم چارهاى نداشتند، حرفى هم نمىزدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروى سابق بود. شوروى هم در منطقه نفوذ خودش، این کارها را مىکرد. امروز که شوروى از بین رفته است؛ امریکا مدّعى است و به شدّت در پى این است که نظام یک قطبى در دنیا به وجود آید؛ یک ابرقدرت در رأس امپراتورى بزرگى که اسمش دنیاست!
این مطلبى که عرض مىکنم، حرفى است که صاحبنظران سیاسى امریکا از گفتن آن ابایى ندارند. در مطبوعات امریکایى، مقالات سیاسى فکرى با همین مضمون چاپ مىشود. در همین حدود یک ماه پیش، در یکى از مطبوعات امریکایى دیدم که یک نویسنده معروف سیاسىنویس امریکایى به دنیا خطاب مىکرد که «چه عیبى دارد که در رأس یک امپراتورى واحد جهانى، امریکا قرار داشته باشد؟! امریکا امروز چنین و چنان است!» آنها اصلاً ادّعایشان این است؛ دنبال این هستند.
حال ابرقدرتى با این همه ادّعا، با این همه باد و بروت جهانى و سیاسى، یک جا هست که برایش ارزش و اعتبار و احترامى قائل نمىشوند؛ آن یک جا کجاست؟ جمهورى اسلامى ایران. جمهورى اسلامى و ملت ایران، هیبتشکن ابرقدرت امریکا در دنیا شدند. من بارها عرض کردهام که عمده قدرت ابرقدرتها، متّکى به هیبتشان است؛ هیبت آنهاست که مىتواند کار کند. اینها همهجا که وارد میدان نمىشوند، تیر و تفنگ که به کار نمىبرند؛ تشر و هیبتشان است که رؤساى دولتها و رؤساى احزاب سیاسى دنیا را وادار مىکند که دست و پایشان در مقابل اینها بلرزد و کوتاه بیایند.
بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۶/۱۰/۲۶