بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

اقتصاد مقاومتی طبق تجربه مرصاد

جنگ ،جنگ جغرافیا ومرز نبود، جنگ ایمان بود در برابررذالت ،جنگ اسلام در برابر تمامیت کفربود. 

                                           

 این ایام بسیار افکارم پریشان است مانده ام برسر دوراهی،آخر مگر می شود فراموش کرد وعده ی جانشینی مستضعفین را،معلوم است که نمی شود.آری نمی شود فراموش کرد وعده ی غلبه حزب ا… را…

گهگاه تابلوی کنار جاده از جلوی چشمانم جرینگی رد می شود تابلوی سبز رنگ با نوشته ای درشت”بودن یا نبودن کمربند اینست” و رشته افکارم را به سمت تحریم می برد.وهزاران بودن یا نبودن که می تازد بر افکار خامم و وادارم می کند پیاده شوم از قطار انقلاب…”بودن یا نبودن ایمان اینست”،”بودن یا نبودن کفر اینست”،”بودن یا نبودن مقاومت اینست”،”بودن یا نبودن مساله اینست” و….

اصلا کم آورده ام در برابر این جمله ی امام “تاکفرهست،مبارزه هست وتا مبارزه هست ما هستیم”.

وهزاران هزار فکر که در زمان کوتاهی ذهنم را تسخیر می کنند:برای کسی که گرسنه است که نمی شود از مبارزه حرف زد الان که دیگر دنیای مبارزه نیست الان عصر گفتگوی تمدن هاست نمی شود که با شعار جنگ جنگ تا پیروزی تا آخر زندگی کرد این شعار ها مال دهه ی شصت واصطلاحا شعار های جهان سومی است.

این که تمام دنیا یک طرف وماهم یک طرف که نمی شود باید در این دهکدهی جهانی بدنبال کلبه ای برای خود باشیم.نخود کیلویی پنج هزار تومان کمر مردم را شکسته است انرژی هسته ای به چه دردمان می خورد!

الحق والانصاف شوری آش انقلاب زیاد شده است با کمی تعامل و انعطاف پذیری کم کنید از این غنی سازی ایرانیوم تا شل کنند افسار تحریم را…

دیدم همین جوری ادامه بدهم تلف می شوم از افکار نپخته ونسنجیده و می شوم شهید راه نخود!!!

به قول بچه ها وسایل ضروری اردو!! را داخل کوله ام ریختم وبار سفر بستم به سمت دیار نور ومقاومت، تا دست بردارند از سرمان آن افکار…

در دیار نور ضرب المثل “آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم ” را به صورت عینی درک کردم.کور از خدا چه می خواهد خب معلوم است دو چشم بینا،آری خدا یکی از رزمنگان وسرداران جنگ را به آن منطقه فرستاده بود تا انگار فرصتی را برای من مهیا سازد تا پیدا کنم راه را…

فوری از جایم جستم ووقت گفتگوی خصوصی گرفتم آنهم از حاج سعید قاسمی،

از افکارم برای حاج سعید گفتم واز حاجی درخواست کردم برایم از مرصاد بگوید.حاجی هم با همان لحن همیشگی و با آن غیرتی که در صدایش نهفته استصلواتی را تقدیم کرد به حجت بن الحسن(عج)و گفت از عملیاتی که تنها یک عملیات نبود

حاجی با یک آه حزن آمیز گفت:مرصــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد،مرصادبیانگر یک واقعه ی مهم درعرصه ی انقلاب است،مرصاد فقط یک نبرد مثل فتح المبین و بیت المقدس و سایر عملیات ها نیست،مرصاد نتیجه یک جریان تاریخی از پس پیدایش شیعه، تاکنون است.

سردار می گفت:با توجه به فرمایش امام در طول دفاع مقدس که اگر ما بخواهیم قدمی کوتاه بیایم آنها هزاران قدم پا فرا می گزارند.و باید این نکته را در مورد جنگ گفت که البته بهترین نکته و جمله را امام در مورد جنگ گفته است که این جنگ ،جنگ جغرافیا ومرز نیست جنگ ایمان بود در برابررذالت ،جنگ اسلام بود در برابر تمامیت کفرو اگر بخواهیم نظامی بحث کنیم بهتر است بگوییم جنگ جهانی سوم ،چون بهترین نام برای جنگ ایران و عراق است چون که در این جنگ تمام کشورها بودند درمقابل ما و اگر بگویم جنگ ایران و عراق دروغ بزرگی گفته ایم.

حاج سعید که صحبت می کرد دلم آرام می شد مگر نه این است آنچه از دل برآید بردل نشیند کم کم حاجی بحث را مرتبط کرد با فتنه ی اقتصادی امروز وگفت ازاینکه روزهایی می رسد که امام بگوید بجنگید و مردم استقبال نمی کنند.

حاج سعید گفت:در پس فتنه ای که این روزها در حال اتفاق است مردم خسته وگیج و کلافه اند که آیا برای نبرد آخر بیایند و یا نیایند؟برای مثال دانشجواش میگه یک ترم دیگه دارم درسم را ادامه بدم بهتر است ،روحانی اش میگه ولش کن، بازاری اش میگه ولش کن و…

اینجاست که جبهه هم خالی می ماند واز طرف دیگر هم مسئولین ما دچار خطای محاسباتی می شوند و به اصطلاح می برند.

آره برادر عزیزم همه کم می آورند.فرمانده سپاه می بره،هاشمی رفسنجانی می بره ومک فارلین را به ایران دعوت می کند،نخست وزیر می بره وحتی استعفا می دهد .اینجا امام باید چه کار کند؟ آیا باید این ها را کنار بگذارد و کادر جدیدی را بیاورد؟

نتیجه اش می شود جام زهر!

تا پانزده روزپیش می گفتیم مردم این جوری بجنگید حالا آتش بس را قبول می کنیم.

امام می دانست که آتش بس یک قصه ی دروغ است اما گفت باشد هرچه شما بگویید قبول،شما می گویید ادامه ندهیم باشد ادامه نمی دهیم ولی نتیجه اش را به زودی می بینید

آری نتیجه اش شد عملیات مرصاد،تنها به فاصله چهار روزبعد، دوباره به ما حمله کردند به خاطر اینکه فکر می کردند حالا که ما قطعنامه را قبول کرده ایم روح مقاومت در ما کشته شده است و دیگر نفس جنگ نداریم.حتی اینبار از ۳۱ شهریور ۵۹،جنگ سنگین تر بود تقریبا قریب به اتفاق مناطق سقوط کرد:شلمچه سقوط کرد،کوشک سقوط کرد،حمیدیه سقوط کرد،فکه سقوط کرد، کرخه سقوط کرد،دهلران سقوط کردمهران سقوط کرد،سومار سقوط کرد،گیلان غرب سقوط کرد،قصرشیرین سقوط کرد،سرپل ذهاب سقوط کردو…

تا جاییکه جنگ به ۳۰ کیلومتری کرمانشاه رسید واینجا ما مواجه شدیم با یک پیام دوخطی از حضرت امام که دیگر این پیام با مردم کاری ندارد”امروز ایران کربلا است ،هیچ چیز از هیچ کس پذیرفته نیست و باید مثل به مثل جنگید،سپاه یا برای همیشه صاحب عزت خواهد شد یا برای همیشه لباس ذلت برتن خواهد کرد.والسلام علیکم

پیامی را که حتی بعد از این چند سال رادیو وتلوزیون سانسور شده یما پخش نمی کند وشب سالگرد قطعنامه همه به دنبال توپ وفوتبال اند،همه دنبال رویانیان اند. همه دنبال جنگولک بازی اندو می شود آنچه که نباید می شد.

حاج سعید از رشادت ها ودشواری های مردم میگفت: که آن روز چه گونه با تفنگ و تیرکمان بازی و دسته بیل به دشمن حمله کردند. که برحسب روایت دشمن ظرف ۳روز ۲۰هزار اسیر از ما گرفت باور کنید این ها واقعیت است.

به اینجاکه رسید حاجی روبه من کرده بود وتندتند سئوال می پرسید:آیا اینها رو برات گفتن ؟معلومه که نه!،چرا نباید بچه های ما این ها رو بدونن؟

حاجی یک بار دیگه برگشت به سرآغاز بحث واینبار بسیار حماسی تر از قبل صحبت می کرد و من هم سراپا گوش سپرده بودم به سردار قاسمی تا بگوید از حماسه های مردمم و روشن کند چراغ را برای تشخیص خیانت چندباره ی گرگ های میش نما البته اینبار در کسوت مدافعان حقوق بشر و آزادی بیان!!!

حاجی می گفت:مرصاد نقطه تقابل این دو جبهه است در عمق سرزمین من،اصلا چرا نقطه ؟مرصاد محل تقابل کل کفر در مقابل کل ایمان واخلاص است.این یعنی اگر خط بشکند آنها به راحتی وارد می شوند.

این که می گن انرژی هسته ای را تعلیق کنید و امضاء بدید تحریم ها تمام می شود ودلار قیمتش پایین میاد دروغه” طبق تجربه مرصاد نه”

آقا اگه امضاءبدیم دست از سرمون برمی دارید؟از بحث حجاب دست برمی دارید؟ از بحث ریاست جمهوری دست برمی دارید؟ازبحث انحلال سپاه دست برمی دارید؟”طبق تجربه مرصاد نه”

این ها به همه چیز شما کار دارند واین هم به خاطر کار شما با دنیایشان است.شما ها ۳۴ سال است که دنیایشان را بهم ریخته اید ولذا من به شما می گویم که نباید حماقـــــــــــــــــــــت کرد

این دفعه دیگه حاجی از خودش سئوال می کرد وخودش جواب می داد:مرصاد یعنی چی؟مرصاد یعنی این که بعد از ۲۲سال این جوری نسل سومی ها و چهارمی ها به این مناطق دل داده اندمن با خودم فکر می کردم ای کاش آوینی بود و از این بچه ها فیلم می گرفت آخه فقط آوینی بود که می تونست از این بچه ها فیلم بگیرد.

مرصاد یعنی اینکه اگر ریش ها را بتراشیم واین لباس های بسیجی را در بیاوریم باز هم ول نمی کنند ودو مرتبه حمله می کنند.

من که جواب تمام سئوالاتم را گرفته بودم دیدم دیگر چنین فرصتی برایم فراهم نمی شود نتیجتا از تحریم ها وانتخابات تا دستگیری دو تن از آقازاده های مجرم را به سورت یک سئوال ترکیبی و جون دار با لحنی کارشناسانه از حاج سعید پرسیدم و کلی خودم را بابت این سئوال تحویل گرفتم

اما حاج سعید تحلیل را به خودم واگزار کرد وگفت :الان همه دارند برای انتخابات فشار می آورندالان خانم ایران حامله شده است وتا ۹ماه دیگر که حالا این مولود را خلف یا ناخلف به دنیا می آورد باید دعا کنیم خدا به خیر بگزراند.همه دارند فشار می آورند تا ما بگیم غلط کردیم از این که تفکر روح الله را قبول کردیم .تمام دعوا سر اینه وبالاتر از این، دعوا سر اینه که آقای هاشمی فرمودند ماباید به عقب برگردیم!اما سئوال اینست که کدام عقب ؟به زمان تو؟اگر بخواهیم به قبل برگردیم به قبل تر از شما که دلار ۷تومان بودبرمی گردیم . مگر مرض داریم به زمان شما برگردیم به زمانی برمی گردیم که نفت وگاز می دادیم به اسرائیل و شرطه ی خلیج فارس بودیم و همه چیز ارزان بود.پادشاهی می کردیم.چرا به زمان تو برگردیم؟

ولی همه ی این ها حرف است ما به عصر امام وعصر صیاد شیرازی و عصر علم الهدی برمی گردیم دعوا سر اینه که مارو گیج کنند. دارن روی شبکه اعصابمون پا می زارن با آب وغذا ودلار های کثیف تا اینکه کم بیاوریم.

واین به بچه های ما برمیگرده که آیا بایستند و یا خط را تحویل بدهند و مطمئن باشید که می ایستند و با توجه به فرمایشات آقا این سری نیز به اذن الله با صحت و عافیت نیز از این گردنه با این که خیلی سختی دارد عبور می کنیم.

حاجی دوباره از خودش سئوال می پرسید وخودش جواب می داد:آخه تحلیل من چی میتونه باشه ؟مهدی هاشمی بر میگرده،فائزه ۴۸ ساعت قبل دستگیر می شه وهاشمی می گه با بچه های من مثل بچه های مردم رفتار کنید.

چرا از من می پرسید این سئوال را از پدر و مادر های تک تک این دانشجو ها بپرسید که یک باره سه چهار تا اتفاق این جوری پیش آمده ،۳سال است که یک آقازاده فرار کرده و به انگلستان رفته حالا ۶ماه قبل از انتخابات همشون برگشتند شما تحلیل تون چیه؟بسیار روشنه!!!

این قدر مردم ما با شعور هستند که تا ته همه چیز رو می دونند. یعنی عامی ترین فرد جامعه همه چیز رو می دونه.

چرا من بگم ،من که مواضعم مشخصه،اصلا ازتون خواهش می کنم دوربینو بردارید برید کف جامع و سئوال کنید من هم مثل رهبرم میگم مرگ بر اشرافی گری،زنده باد عدالت محوری ،زنده باد پا برهنه ها من که سرباز آقام.

دیدم کاملا حق با حاج سعید هست وبه احتمال زیاد سئوالم زیاد هم کارشناسانه نبوده و مردم خودشون به خیلی چیزها واقفند ریش و قیچی رو دادم دست سردار و گفتم خیلی وقتتون رو گرفتم کلام آخر با خودتون که هر توصیه ای دارید برام بگید.

حاجی هم گفت:ما به حول قوه ی الهی از این مرحله عبور خواهیم کردو این غبار فتنه را هم پشت سر خواهیم گذاشت شما هم به عنوان یک قشر تاثیر گذار،وظیفه دارید خودتان بصیرت داشته باشید و دیگران را در این دوره ی حساس آموزش بدید.

از حاجی خداحافظی و تشکرکردم.

اما الان دیگر مطمئنم تا کفر هست مبارزه هست و تا مبارز هست ما بچه بسیجی ها هستیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد