بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی
بصیرت

بصیرت

معارفی،سیاسی

خاطره ای از چمران

                                  

شبی تاریک هنگام بازگشت، در میان برف زمستان، فقیری را دیدم که در سرما می لرزید، ولی نمی توانستم برای او جایی گرم تهیه کنم. تصمیم گرفتم که همان شب را مثل آن فقیر در سرما بلرزم و از رختخواب محروم باشم. این چنین کردم و تا به صبح از سرما لرزیدم و به سختی مریض شدم و چه مریضی لذت بخشی بود! (شهید چمران)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد